پارسال این موقع داشتم شیرینی میپختم؟ نه. پیارسال بود. توی آشپزخانه
غوغا کردم. هم زدم و ورز دادم و آرد پاشیدم و قالب زدم. دست آخر نان برنجی داشتم و
نان نخودچی و شیرینی گردویی و یک عالم شیرینیهای دیگر که توی هر قنادی میتوانستی
راحت و بیدردسر بخری. خانه تمیز و مرتب بود. خیلی از اسبابکشی و رنگمالی و
کابینتسازی و اینها نمیگذشت. سرخوش بودیم. بچه سر حال بود و هنوز آنقدری گنده
نشده بود که نشود بغلش کرد. عید آرامی بود. دو ماه بعد، همهی شیرینیها را ریختم
دور.
یک ماه است میخواهم دیوارها را تمیز کنم و دستی به سر و روی خانه
بکشم. زیرش که تمیز شده. گفتم دو روز آخر سال که دیگر لازم نیست خودم را جر بدهم
که فلان چیز برسد و بهمان چیز تمام شود و عملاً همهچیز تمام شده، وقت خوبی است.
به هر حال. جمعهی پیش به سرمان زد دوتایی ورزش کنیم. چند وقت پیشش یک اپلیکیشن گندهی
نایکی دانلود کردم که شب تا صبح طول کشید. من خیلی آدم ورزشکاری شدهام و خجالتآورتر
این که از دویدن دارم لذت میبرم. اعتماد به نفس سابقهی بدنسازی و ایروبیک و این
که من دارم روزی یک ساعت- یک ساعت و نیم روی تردمیل راه میروم و میدوم، به زور
راضیام کرد که اولین سطح مجموعهی بیگینرز را بگذارم. نیم ساعت ورزش که با دو
دقیقه جاگ شروع میشد و مختصری شنا و کون جنباندن و خم و راست شدن بود. چقدر طاقت
آوردیم دوتایی؟ دوازده دقیقه. البته بعداً جفتی اعتراف کردیم که نصف این دوازده
دقیقه محض کم نیاوردن بود. سرتان را درد نیاورم؛ یک روز گذاشت تا ماتحتم بفهمد چه
بلایی سرش آمده. دو روز را عین پنگوئن راه افتم و احساسم اینجور بود که با کون از
یک ساختمان پنج طبقه افتادهام پایین. الان که کم کم دردش دارد میرود، به این
نتیجه رسیدهام که نه، هیچ فعالیتی خوب نیست و باید آدم پشت میز بنشیند و از سر
جاش تکان هم نخورد.
امسال هیچ حال و هوای عید نبود. نیست. صبح توی راه یکهو گفتم اِ، همهاش دو روز مانده. بعد آمدم لپتاپ را روشن کردم دیدم اِ، رسیدیم به آن تاریخی که ساعتهای وصل به اینترنت، یک ساعت میروند جلو. هوا هم که گرم. خانه هم که کثیف. اوف. تعطیلات دارد میآید با یک عالمه فیلم و کتاب و موسیقی. و خواب البته. از خواب در هیچ شرایطی نمیشود گذشت.
امسال هیچ حال و هوای عید نبود. نیست. صبح توی راه یکهو گفتم اِ، همهاش دو روز مانده. بعد آمدم لپتاپ را روشن کردم دیدم اِ، رسیدیم به آن تاریخی که ساعتهای وصل به اینترنت، یک ساعت میروند جلو. هوا هم که گرم. خانه هم که کثیف. اوف. تعطیلات دارد میآید با یک عالمه فیلم و کتاب و موسیقی. و خواب البته. از خواب در هیچ شرایطی نمیشود گذشت.