سر صبح، ایستاده بودم سر ایستگاه اتوبوس پایین میرداماد، منتظر. یک آقایی که حجم مادرقحبگیاش اصلاً به قیافهاش نمیاومد، پنج دقیقه سر ایستگاه منتظر موند تا وقتی اتوبوس میاد، دم در به من بگه سسسسسسسسسسسسینههات و راهش رو بگیره و بره.
پشتکار ملت ستودنیه واقعاً.