dimanche, août 16, 2009

از ظهر که شنیدم، هی با خودم کلنجار رفتم که این را بنویسم؟ ننویسم؟ راست است؟ راست نیست؟ ساخته‌اند؟ واقعی است؟ ایرادهایی که به‌اش وارد است چه جوابی دارد؟ می‌نویسم، قضاوت برای خواننده.


آشنای ِ پدر ِ دوست ِ برادرم. لنج دارد. گاهی می‌زند به خلیج. من نمی‌دانم کجا می‌رود و کارش چیست. همین اواخر، یک جایی وسط آب، هلی‌کوپتر نظامی می‌آید کیسه‌ای برزنتی را پرت می‌کند پایین. کنجکاو می‌شوند، از آب می‌گیرند و در ِ بسته‌اش را باز می‌کنند. سه جوان‌ ِ نیمه‌‌جان ِ مدهوش هنوز زنده. به‌شان می‌رسند. دانشجو بوده‌اند. خانواده‌هاشان را خبر، و راهی‌شان می‌کنند.

راست است؟

Aucun commentaire: