vendredi, décembre 17, 2010

آقای بلیک ادواردز مرده و عیالشان عزادار است. من این‌قدری به این زوج هنری ارادت دارم که بیایم یک چیزی بنویسم در مورد این روزهای عزیزی که استاد، حتماً لیاقت داشته که درش به لقاءالله بپیوندد.

عاشورا خیلی جزو لیست تعطیلات محبوب من نیست. البته کلاً این تعطیلات اجتناب‌ناپذیر به من سازگار نیستند. یک وقتی -مثلاً فردا- که آدم تنبلی می‌کند می‌ماند توی خانه و صبح تا شب چرت می‌زند و سریال می‌بیند، در حالی که هم‌کلاسی‌هایش دارند سر ِ تجزیه‌ی قیدها جان می‌کنند، خیلی بیشتر به من می‌چسبد. حالا، این که من عاشورا را دوست ندارم برمی‌گردد به این که ما بچه بودیم و تفریح‌مان تلویزیون دیدن بود و عاشورا همه‌چی تعطیل می‌شد که نوحه پخش بشود و سریال مذهبی و موعظه‌های منبری که آقا فلان بود و بهمانش کردند. چهار سال بود من این آهنگ سوزناک مخصوص عصر عاشورا را نشنیده بودم و اتفاقاً خیلی هم از این جریان راضی بودم. صبح تاسوعا خیال می‌کردیم قرار است توی این تعطیلات بهمان خیلی خوش بگذرد که کاری پیش آمد برویم سر کشو و دیدیم ای دل غافل، یک دانه کاندوم بیشتر نمانده و سه روز تعطیلی و دو تا آدمی که یک هفته بود وقت نکرده بودند با هم بخوابند. در احادیث هم آمده آدمی که این روزها نطفه‌اش منعقد بشود، از نسل یزید است و -چه‌طور بگویم؟- ذاتش خراب است. ما هم به این چیزها خیلی معتقدیم. با یه‌قل‌دوقل و نون‌بیارکباب‌ببر و سایر بازی‌های مفرحی که برای همین وقت‌ها طراحی کرده‌اند روزگارمان گذشت تا شد ظهر عاشورا. قیمه‌ی مفصلی که با شراب دست‌ساز مزه‌دار شده بود خورده بودیم و در باسن مبارکمان عروسی برپا بود که سر و صدا تمام شده و رفتیم چرت بزنیم. خدا ازشان نگذرد، انگار سر تا ته ِ خیابان را بلندگو زده بودند که همین یک لحظه را از ما بگیرند. قیمه‌خورانشان که تمام شد، زدند روی کانال سوزناک و آهنگی که چهار سال تمام بود نشنیده بودم عین پتک شروع کرد توی سرم ضربه زدن. بماند که چه حرف‌هایی توی دلم می‌زدم. مثال مودبانه: ننه سگ‌ها، فکر می‌کنید برای چی توی خانه‌ی ما تلویزیون پیدا نمی‌شود؟ مثال غیر مودبانه؟ خیر. این‌جا محل رفت و آمد زن و بچه‌ی مردم است و طبعاً زن و بچه‌ی مردم نمی‌دانند چی برایشان مناسب است. من می‌دانم. هه.

موخره‌ی این پست نصفه نیمه، یک سوپرکالی‌فراجیلیستیک‌اکسپیالیدوشس غلیظ است که بابت هم‌دردی تقدیم عیال آن مرحوم می‌شود.

Aucun commentaire: