lundi, avril 05, 2010

سر ِ صبح است. امروز رئيسم نمي‌آيد. يک ليوان چاي سبزم را گرفته‌ام توي دستم و نان شيرمالم را گذاشته‌ام روي گاز که گرم بشود. يک to do ليست بغل ِ دستم است و يک انشا دارم که چهارشنبه بايد تحويل بدهم.
روزنامه ورق مي‌زنم و کتاب مي‌خوانم و خيلي سر ِ صبح است امروز.

Aucun commentaire: