توی cloisters دکتر و کلارا برمیخورن به یه دالک. وحشیترین موجود جهان. دربند. خسته. دهن باز میکنه به زور و میگه exterminate. فرمان قتل. تا میان جا بخورن، اضافه میکنه me و باز میگه exterminate me. با نهایت استیصال و التماسی که میتونه توی صدای یه دالک باشه.
من الان نشستهام توی اون دالک.
من الان نشستهام توی اون دالک.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire