همين روزهاي اواسط تيرماه بود که گمانم دخترکم دنيا ميآمد اگر ميگذاشتمش. امشب خوابم نميبرد. بلند شدم پستهاي آن روزهام را خواندم.
نوشته بودم مادر نشدن خيلي خاصيت دارد. يکياش همين زخمي بود که خوب نميشود، که خندههات را کمرنگ ميکند. يکياش اين حسرتي است که ميماند بات که اگر مانده بود، حالا چهطور بود، حالا چهطور بودي. اين است که کيفيتي در همآغوشيهات گم ميشود، کيفيتي که خواستنياش ميکند. اين است که گاهي به خودت حق بدهي رنج بکشي و هيچ چيز از اين بدتر نيست.
زخمه نزن
زخمه نزن ...
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire