jeudi, juillet 09, 2009

امروز شد بالاخره. 18 تير ِ ده سال بعد.

اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو
اى بغضِ گل انداخته، فريادِ خطر شو
اى روىِ برافروخته، خود پرچمِ ره باش
اى مشتِ برافراخته، افراخته‌تر شو
اى حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آى
از خانه برون چيست كه از خويش به در شو
گر شعله فرو ريزد، بشتاب و مينديش
ور تيغ فرو بارد، اى سينه سپر شو
خاكِ پدران است كه دستِ دگران است
هان اى پسرم، خانه نگهدارِ پدر شو
ديوارِ مصيبت‌كده‌ىِ حوصله بشكن
شرم آيدم از اين همه صبرِ تو، ظفر شو
تا خود جگرِ روبهكان را بدرانى
چون شير درين بيشه سراپاىْ جگر شو
مسپار وطن را به قضا و قدر اى دوست
خود بر سرِ اين تن به قضا داده، قدر شو
فرياد به فرياد بيفزاى، كه وقت است
در يك نفس ِ تازه اثرهاست، اثر شو
ايرانىِ آزاده! جهان چشم به راه است
ايران ِكهن در خطر افتاده، خبر شو
مشتى خس و خارند، به يك شعله بسوزان
بر ظلمتِ اين شامِ سيه فام، سحر شو
(فريدون مشيري)

3 commentaires:

zurba a dit…

یعنی میشه من اینجا نظر بذارم

zurba a dit…

یعنی میشه من اینجا نظر بذارم

zurba a dit…

چه باحال . اجازه داد نظر بذارم . مهندس از بس برات نظر نذاشتم یادم رفته بود تو هم وبلاگ مینویسی. این زبون فرانسه چیه افتادی دنبالش .مگه عربی خودمون چه عیبی داشت .راستی خیلی از گرد و خاکی که تو تهران کردی ممنونم . این دوستای بورژوای تهرانی من وقتی بهشون میگفتم اهواز گرد و خاکه میگفتن یعنی چه جوریه هوا .خیلی ممنون که رفتی تهران و کاری کردی که اونجا هم از فیض خاک و خل بی نصیب نمونن . اجرکم عند الله