dimanche, février 24, 2013

نک و ناله‌های یک چاق از-خود-نا-راضی

مثلا سه ماه پیش بود. بلکه هم کمتر. یا بیشتر. بعد یک مدت طولانی بی-نایی و سرگیجه و تهوع و گزگز کردن پا و درد عضله و توهم ام‌اس و گاهی هم پیری، گذرم افتاد به دکتر و چهارتا آزمایش معمولی توی دفترچه‌ام نوشته شد. آن وقت‌ها همه‌اش سر کار بودم. هفت صبح تا هشت شب. ناهار نمی‌خوردم و صبحانه هم نه. نَه شب کشان کشان خودمان را می‌کشاندیم تا خانه و یک چیزی سر هم می‌کردیم و می‌افتادیم توی تخت. بی‌ناموسی‌مان هم -بلانسبت شما- موکول می‌شد به آخر هفته‌ای که کار نداشته باشیم و حال داشته باشیم و خواب باشیم و کاندوم تمام نشده باشد. معاشرت‌مان به زور و بی حوصله، تفریح‌مان هفته‌ای سه عدد سریال، گاهی مشروب و سیگار به مقدار فراوان و خلاصه یک زندگی کارمندی تمام عیار. جواب آزمایش‌هام که آمدم، رویم نشد بروم دکتر. بس که همه چیز به قاعده و توی محدوده بود. هیچی‌ام نبود، هیچی. پوستم عالی، چربی و قند خون توی محدوده، دندان‌هام -به مدد جرم گیری- سفید، خلاصه هیچ عیب و ایرادی نداشتم. گفتم لابد لایف استایلم مشکل دارد. شروع کردم کم کم و ذره ذره خودم را عوض کردن. صبحانه؟ بله. نان قهوه‌ای با کره‌ی بادام زمینی و مربای شیکان پیکان. میان‌وعده؟ بله. میوه و مغز و شیر و سبزیجات. ناهار؟ بله. هر شب اول ناهار فردا را حاضر کردم و بعدش یک ساعت رفتم روی تردمیل. آدم باید ورزش کند تا سلامت باشد. شام؟ سبک و سالم و مختصر. فیلم؟ بله. مهمانی رفتن و مهمان دعوت کردن؟ بله. سکس ساعت سه‌ی صبح؟ بله. کار؟ از هشت و نیم- نه تا شیش و نیم- هفت. کمتر هم شد، شد. سریال؟ فت و فراوان. آب؟ به مقدار زیاد. کرم و لوسیون و قرتی‌بازی؟ هر چی تا حالا به خودم نمالیده بودم، مالیدم. از همه دردناک تر، همه‌ی گوشواره‌هایی که بهشان حساسیت داشتم را دادم رفت.
حالا چه شکلی شده‌ام؟
پوستم تیره و کدر شده. سر زانو و روی بازوهام بی دلیل زخم است -یحتمل جذام. دستم خشک و پوسته پوسته. ناخن‌هام داغان. یک باد چسکی به‌ام خورد، سرما خوردم و یک هفته دماغم قرمز بود. شب‌ها دیر می‌خوابم و جمعه‌ها تا لنگ ظهر. یک زمانی بود که شش صبح جمعه می‌رفتیم کله پاچه می‌خوردیم ها. همین سه ماه پیش. بلکه هم کمتر. یا بیشتر.

1 commentaire:

قاطرچي شبيه حضرت موسي a dit…

به نظرت با عوض كردن لايف استايلو بدنت رو خراب كردي !‌
خو زندگيت رو بكن !
پيشنهادم بهت مشاوره با درمان سنتي و پزشك سنتي و اينا كه با غذاهاي طبيعي نسخه مي پيچن

آخرشم اينكه پير شدي نع و نو هم نداره