خوشبختي يعني همين که بعد از نيمهشب، توي خيابان، باران ِ ريزي بريزد روي صورتت.
پ.ن: هرچقدر ميخواهيد بخنديد، من تازگي شدهام مشاور ازدواج. و راستش اين است که مشاور خوبي هم هستم.
jeudi, juillet 24, 2008
mardi, juillet 22, 2008
dimanche, juillet 20, 2008
شاخ و دم ندارد که.
من چهقدر بايد از اين دفترچههاي سيمي که يکهو در بدترين جاها پيدايشان ميشود، بکشم؟
خودت ميگفتي بهتر نبود؟
من نبودم که از اول همهچيز را ريختم روي دايره و گذاشتم وسط؟
من نبودم که همهي حرفهام، مکتوب و مورخ، جلوي روي تو بود؟
گفته بودي، حالا خيال نميکردم خرج ِ احساست هستم، فقط.
شاخ و دم ندارد که.
تنهاييمان را ميگويم.
شاخ و دم ندارد.
vendredi, juillet 18, 2008
گلنوازان، خوانندهي آباداني، که وقتي نوار خام ده تومان بود، نوارهاش را پنج تومان ميفروختند، يک روز سياه پوشيده بود. ازش پرسيدند چه شده، جواب داد: «يکي يکي داريم از دست ميريم. همکارم الويس پريسلي هم مرد.»
خسرو يکي از اولين مردهايي بود که من عاشق حرکات و صدايشان شدم. تکيه کلامش توي خانهي سبز تا مدتها روي زبانم بود: «يا خود ِ خدا.»
jeudi, juillet 17, 2008
شرمين يه جنبهي زندگي ِ منه که خيلي وقت بود وجود نداشت. تقريباً بعد از هر جلسهي باشگاه، يا دوتايي، يا سهتايي،- يک بار هم چهارتايي- مينشينيم توي ماشين. يک وري ميرويم، چيزي ميگذاريم و ميرقصيم و حرف ميزنيم و ميخنديم. امشب رفتيم اين پارکي که اسمش را گذاشتهاند بهشت ِ مادران. چيزي خورديم و برگشتيم.
گروه خونيمان به هم نميخورد. او يک کمي مذهبي است. نميداند من سيگار ميکشم و هيچ وقت نگفتهام که هيچ علاقهاي به مذهب ندارم.
با اين وجود، دوستي است که اين روزها نداشتهام. دوستي است که ميخواهم داشته باشم.
lundi, juillet 07, 2008
Inscription à :
Articles (Atom)