بعد ِ پنج دقیقه خنده و غش و ضعف توی بغل ِ آقای سکس پارتنر*، میگم: عجب پستی میشه.
این مدت به شدت مشغول پاگشا نمودن ِ خودمان بودیم. یک شب تشریف بردیم خانهی مجردی ِ سید، یک شب توی کافه پاییز، دو تا از رفقا را -که آقای سکس پارتنر بنا به مقتضیات استراتژیکی نامشان را سانسور فرمودند- دیدیم و امشب هم تشریف بردیم منزل ِ خالهی آقای سکسپارتنر، مهمانی ِ شام.
آقا این قوم ِ شوهر .. [نه خب، خدایی اینها را ننویسیم بهتر است!] طفلیها کلی سنگ تمام گذاشتند، یک عالمه هم غذا به خوردمان دادند که توی این رژیمبازی** کلی چسبید. ما هم تریپ ِ دختر ِ خانهدار و عروس ِ گل و اینها، کلی ظرف شستیم و خجالتشان دادیم طفلیها را. بزرگواری است دیگر، چه میشود کرد!
حالا، میهمانی به خوبی و خوشی دارد تمام میشود و من ایستادهام که بروم پالتوم را بپوشم و جیم بشویم، دختر وسطی ِ خانواده طی
ِ یکی از تعارفات ِ تمام نشدنی، فرمودند: کلی هم زحمت کشیدی سمیه جان*** .. !
آقا آن بندهخدا هی سرخ و سفید شد، هی سرخ و سفید شد، من هم -مردهشور ببردم- یک خاصیت مزخرفی دارم که برای عدم انفجار از شدت ِ خنده، قیافهام میشود عینهو سگ ِ در ِ جهنم. علیرضا چشم و ابرو آمد بهاش که عیبی ندارد و من هم رفتم توی اتاق و بعدش آمدیم خانه. آقا بگذریم از برخی مسائل، به خیر و خوشی و شنگولی و منگولی و حبهی انگوری، خیلی رمانتیک توی گل و شل ِ ناشی از برف، کمی از نصفه شب گذشته، آمدیم خانه. سه دقیقه نشده خاله جان زنگ زدند باز عذرخواهی و اینها. آقا، ضمناً یک برنامه بریزید این تعارفات ِ کوفتی را از فارسی حذف کنند. خب ما محض ِ عواطف ِ نوستالژیک ِ خانه و خانواده، ظرف شستیم و کلی هم بهمان خوش گذشت. کدام بیکاری باب کرده که من نیم ساعت بابت شام و پذیرایی تشکر کنم و خاله جان یک ساعت عذرخواهی بابت ِ بد گذشتن و زحمت کشیدن و سایر ِ غذایا****؟
* ایشان مجدداً به این لقب نائل آمدهاند و از آنجا که باقی ِ صفتهای گومبولی از قبیل آقای همسر و عزیز ِ دل و ناناز و جیگر و مانند اینها، پیش از این توسط وبلاگنویسان محترم استعمال گردیدهاند، و با توجه به این نکته که ما خیلی خاص میباشیم، تصمیم اتخاذ نمودهایم که به استعمال همین صفت در قبال ایشان ادامه دهیم.
** در وصف رژیمبازی و جدیت ِ آن، همین قدر عرض مینماییم که توی کافه نشینی ِ آن شب، یک لیوان شیر ِ سرد بیشتر میل نفرمودیم.
*** سمیه جان، نامزد قبلی ِ آقای سکس پارتنر میبودند.
**** در نسخهی دهلی، قضایا آمده، منتها به دلیل ِ پرخوری، کلام ِ مزبور، دلنشینتر میآید.
پ.ن. با ممارست ِ تمام، توصیهای را که آذر جان طی ِ یک ایمیل ِ خصوصی فرمودند، به مرحلهی اجرا گذاردهایم، قربتاً الی الله.
این مدت به شدت مشغول پاگشا نمودن ِ خودمان بودیم. یک شب تشریف بردیم خانهی مجردی ِ سید، یک شب توی کافه پاییز، دو تا از رفقا را -که آقای سکس پارتنر بنا به مقتضیات استراتژیکی نامشان را سانسور فرمودند- دیدیم و امشب هم تشریف بردیم منزل ِ خالهی آقای سکسپارتنر، مهمانی ِ شام.
آقا این قوم ِ شوهر .. [نه خب، خدایی اینها را ننویسیم بهتر است!] طفلیها کلی سنگ تمام گذاشتند، یک عالمه هم غذا به خوردمان دادند که توی این رژیمبازی** کلی چسبید. ما هم تریپ ِ دختر ِ خانهدار و عروس ِ گل و اینها، کلی ظرف شستیم و خجالتشان دادیم طفلیها را. بزرگواری است دیگر، چه میشود کرد!
حالا، میهمانی به خوبی و خوشی دارد تمام میشود و من ایستادهام که بروم پالتوم را بپوشم و جیم بشویم، دختر وسطی ِ خانواده طی
ِ یکی از تعارفات ِ تمام نشدنی، فرمودند: کلی هم زحمت کشیدی سمیه جان*** .. !
آقا آن بندهخدا هی سرخ و سفید شد، هی سرخ و سفید شد، من هم -مردهشور ببردم- یک خاصیت مزخرفی دارم که برای عدم انفجار از شدت ِ خنده، قیافهام میشود عینهو سگ ِ در ِ جهنم. علیرضا چشم و ابرو آمد بهاش که عیبی ندارد و من هم رفتم توی اتاق و بعدش آمدیم خانه. آقا بگذریم از برخی مسائل، به خیر و خوشی و شنگولی و منگولی و حبهی انگوری، خیلی رمانتیک توی گل و شل ِ ناشی از برف، کمی از نصفه شب گذشته، آمدیم خانه. سه دقیقه نشده خاله جان زنگ زدند باز عذرخواهی و اینها. آقا، ضمناً یک برنامه بریزید این تعارفات ِ کوفتی را از فارسی حذف کنند. خب ما محض ِ عواطف ِ نوستالژیک ِ خانه و خانواده، ظرف شستیم و کلی هم بهمان خوش گذشت. کدام بیکاری باب کرده که من نیم ساعت بابت شام و پذیرایی تشکر کنم و خاله جان یک ساعت عذرخواهی بابت ِ بد گذشتن و زحمت کشیدن و سایر ِ غذایا****؟
* ایشان مجدداً به این لقب نائل آمدهاند و از آنجا که باقی ِ صفتهای گومبولی از قبیل آقای همسر و عزیز ِ دل و ناناز و جیگر و مانند اینها، پیش از این توسط وبلاگنویسان محترم استعمال گردیدهاند، و با توجه به این نکته که ما خیلی خاص میباشیم، تصمیم اتخاذ نمودهایم که به استعمال همین صفت در قبال ایشان ادامه دهیم.
** در وصف رژیمبازی و جدیت ِ آن، همین قدر عرض مینماییم که توی کافه نشینی ِ آن شب، یک لیوان شیر ِ سرد بیشتر میل نفرمودیم.
*** سمیه جان، نامزد قبلی ِ آقای سکس پارتنر میبودند.
**** در نسخهی دهلی، قضایا آمده، منتها به دلیل ِ پرخوری، کلام ِ مزبور، دلنشینتر میآید.
پ.ن. با ممارست ِ تمام، توصیهای را که آذر جان طی ِ یک ایمیل ِ خصوصی فرمودند، به مرحلهی اجرا گذاردهایم، قربتاً الی الله.
13 commentaires:
همین که شما برف دیدید برای ما کافیست !
دیگر یک دوست برف ندیده نداریم :D
mibinam ke oftadi ru dore mehmuni va dare khaili behet khosh migzare
;)
khande!
khooobe vali hey tarif kon manam ke shohar o famil shohar naDde ba labkhandaye goshad o chashaye gerd dast zire choone...
آقا این سکس پارتنر خیلی یک جوریست ما اعتراضات وارده داریم ، هرچند که ما در اینجا طرف عروسیم و از اقوام نزدیک و حتی بسیار نزدیک عروس ولی خوب آخر جان من این جوری که شما ایشان را صدا می زنید انگار غلام حلقه بدوش اجرای اعمال هستند و دیگر هیچ!
خلاصه
بمیرم برات برار!
هی هی ای تو پایبند اهل و عیال/ دگر آسودگی نبند خیال!
هدیه... رفیق...
khob een tori ke man fahmidam shurue dore taahol jalebe bassi
In ta'aarofaat hamishe baa'ese dardesaran :D
این هفته بنده کانهو الاغ درگیر بودم و الا خیلی دوست داشتم می دیدیمتون ..تا کی هستی حالا؟؟
khoshhalam ke in mozdavaj shodan anghadrha ham bad nist! khoda ra hezaran martabe shokr!:D
vaai che khosh migzare haa. nemigi oon toCehe chie hala?
خوندن خاطرات شما و سکس پارتنرتون خيلی جالبه:) دوست داشتم توصيه هائی در رابطه روابطتون با مادر آقای سکس پارتنر بکنم ولی حتماً خود آقای سکس پارتنر مسائل لازم رو گوشزد می فرمايند ولی اگر در هر زمينه ای بجز خود سکس مساله ای مشکلی داشتيد به مشاور قابل اطمينانتان آقای پژمان مراجعه کنيد تا سه سوت مشکلتون حل بشه!:)
خوندن خاطرات شما و سکس پارتنرتون خيلی جالبه:) دوست داشتم توصيه هائی در رابطه روابطتون با مادر آقای سکس پارتنر بکنم ولی حتماً خود آقای سکس پارتنر مسائل لازم رو گوشزد می فرمايند ولی اگر در هر زمينه ای بجز خود سکس مساله ای مشکلی داشتيد به مشاور قابل اطمينانتان آقای پژمان مراجعه کنيد تا سه سوت مشکلتون حل بشه!:)
ولی قرار نیست من شما ها رو پا گشا کنما ! این شما هایید که باید منو پاگشا کنید خودش بهم گفته ! تازه ظرف ها رو هم خودت می شوری !
Enregistrer un commentaire