من مونده بودم که چرا همهي معلمها منو ميشناسن. اون از دکتر که از همون جلسهي اول اسممو ياد گرفت و هي هديه، هديه، هديه ميکرد، اين از معلم جغرافيه که ه ي ش ک ي رو نميشناسه الا منو. موقع حضور غياب اسما رو غلط غولوط ميخونه، ولي وقتي داشت بچهها رو صدا ميزد واسهي کنفرانس، رو به من کرد و گفت فلان موضوع رو هم شما برداشتين. ديشب زد و ياد رنگ موهام افتادم. لابد همينه. احتمالاً لقبم شده «اون موقرمزه» خودم خبر ندارم.
معلم فنون يه ليست اولويتبندي شده ميده دستمون. معلم صنعت ميگه: موقعيتشناس باشيد و بدونين کجا براي چه کاري خوبه. مثلاً هيشکي نميره لب دريا زيارت. گوشهي جزوهام مينويسم: رفتيم لب دريا، زيارت حضرت پوزئيدون. خيالم راحت ميشه که خصيصهي نهام رو دارم: شوخطبعي.
کسر خواب شديد دارم. حالا نميدونم از کجا اومده، چون هر شب درست و به قاعده خوابيدهام.معلم فنون يه ليست اولويتبندي شده ميده دستمون. معلم صنعت ميگه: موقعيتشناس باشيد و بدونين کجا براي چه کاري خوبه. مثلاً هيشکي نميره لب دريا زيارت. گوشهي جزوهام مينويسم: رفتيم لب دريا، زيارت حضرت پوزئيدون. خيالم راحت ميشه که خصيصهي نهام رو دارم: شوخطبعي.
از اين حرفهي جديد کمکمک داره خيلي خوشم مياد.
ولي اين حاجيهادي هي هر روز مياد ميترسونتمون!
چي ميخواستم بگم ديگه؟ يه ليست بلندبالا تو ذهنم بود. خيلي شلوغمه. يادم نمياد. بدوم برم سر کار.
1 commentaire:
نميدونم خصيصهي چندمه؛ اما تو اون رو هم داري: بدجنسي!
Enregistrer un commentaire