براي شروع، کلاس دکتر رنجبر «نسبتاً» کلاس خوبي بود. دکتر، استاد جذابي بود و خوب مطرح ميکرد، مبحث جالب بود و براي بحث آزاد؛ ولي نصف بچههاي کلاس (طبيعتاً همونهايي که ماشالله زبون دارن به اين درازي) به شدت جنسيتي برخورد ميکردن. نيمهي اول کلاس فن بيان، با ما خانمها، شما آقايون گذشت. طبيعتاً اين وسط خيلي از خانوما احساس ميکنن چون هميشه حقشون ضايع شده، بايد از خودشون دفاع کنن و پوز همهي پسرا رو بيارن پايين. اولين بحث کلاس، اين بود که چرا قبل از ازدواج رابطه خيلي خوبه، بعد عوض ميشه. هشتاد درصد جوابها رو خانمها دادن، و هفتاد درصدشون اين بود که آقايون بعد از ازدواج تغيير ميکنن و ديگه خانم رو درک نميکنن و اينا. من اينقدر اين چند وقته توي محيطهاي خوب بودهام از اين لحاظ، چه جمع دوستان، چه محيط کار، که يادم رفته بود اين برخوردها رو؛ يادم رفته بود که هنوز وجود دارند. مثلاً دختره با افتخار بلند شد، در جواب يکي از پسرا که گفته بود به دخترا معمولاً کمتر اجازهي داشتن چنين شغلهايي رو ميدن و ما بايد جسارت تغيير کردن رو داشته باشيم، پا شد آمار داد که قبلاً دخترا نميتونستن برن دانشگاه، الان هفتاد درصد پذيرفته شدههاي فلان و فلان و فلان خانم هستن، در نتيجه نميخواد شما نگران خانمها باشيد. عق! آمار دادي دستت درد نکنه، ديگه اون جملهي آخرت چي بود؟
اينجوري!
ولي محيطش رو دوست داشتم. (محيط منظورم باغ و ساختمونه، نه آدمها) کارش رو هم که خيلي وقته دوست دارم. خلاصه يه وقت ديدي ماه ديگه کارم رو ول کردم و چسبيدم به همين. ديروز حساب کرديم ديديم من فقط يک سوم حقوقمو دارم ميدم واسهي ناهار. مشکل اينجاست که دوست ندارم از عليرضا واسه هزينههاي شخصيم پول بگيرم -هرچند مامان هميشه به ما دخترا نصيحت ميکنه که بذاريد شوهراتون توي خونه پول خرج کنند- و اينجوري همهي راهها به ديروز ختم ميشه که خانومه سه تومن هزينهي ثبتنام خواست، نداشتم که بدم. اونجوري باز هر روز ميتونم برم باشگاه، براي کلاسهام وقت بيشتري دارم، براي فرانسه وقت دارم، براي دوستهام، و براي خودم. مشکل اينجاست که ديروزم رو دوست داشتم که هشت و نيم راه افتادم، هشت و نيم برگشتم. پيادهروي تنهاي خودم رو دوست داشتم توي تاريکي و سرما. عجلهام رو دوست داشتم وقتِ رفتن. زندگيام رو دوست داشتم توي اين زندهگي.
2 commentaires:
شاد باشی
zبابا از این علیرضاپول بگیر نزار پولش رو جمع کنه که زیاد شه پرتی رفته زن گرفته ، حقوقهای خودت رو هم جمع کن بریم یه نهار برام بخر اخ الان گشنمه ..
واااااااای یادم امد همه میگن تو اشپزیت معرکه است ،ببینم پس من که قراره یه شکمی از عزا در بیارم اخه خوش مرام:(_
Enregistrer un commentaire