lundi, septembre 11, 2006

کتاب‌خواني

book


اوائل تابستون، الميرا به زهرا يه پيشنهاد داد که زهرا به من و مانا منتقل‌اش کرد. اين پيشنهاد براي ما جالب بود، اما عملاً نتونستيم-يا نشد که اجراش کنيم. يه کم سخته، و يه کم همت مي‌خواد، اما غيرممکن نيست.
الميرا پيشنهاد داده بود يه گروه کوچولو تشکيل بديم براي مطالعه‌ي کتاب. بسته به حجم و نوع نگارش، همين‌طور سرعت مطالعه‌ي اعضاي گروه، بازه‌هاي زماني براي خوندن‌اش تعيين کنيم و بعد، يه جلسه بذاريم در مورد کتاب و اين که نظرمون در موردش چي بود، با هم حرف بزنيم. اين‌جوري هم با کتاب‌هاي بيش‌تري آشنا مي‌شيم، -لااقل هر کدوم از اعضا، يکي دو تا کتاب ِ خوب براي معرفي داره- هم براي خوندن ِ کتاب‌هايي که هيچ وقت طرف‌شون نرفتيم، انگيزه پيدا مي‌کنيم، -کم‌تر کسي ابله رو خونده يا جنگ و صلح، يا سه‌تفنگ‌دار، يا ...- ممکنه کتاب‌هايي که قبلاً خونديم رو با يه ديد ديگه ببينيم، يا چيزهاي جديدي توشون کشف کنيم که متوجه‌شون نبوديم. دور ِ هم بودن‌هاي دسته‌جمعي هم خوبه و توشون خوش مي‌‌گذره، علاوه بر اين، ما مي‌تونيم قرارهامون رو توي يه کافه‌ي خوش‌مزه برگذار کنيم (!) و علاوه بر غذاي روح، غذاي جسم هم داشته باشيم!
اگه احياناً کسي هست که از اين ايده خوش‌اش مياد و حس مي‌کنه مي‌تونه توي اين جلسات حضور داشته باشه، يه خبري به‌ من بده. فکر مي‌کنم مهمه که اين جمع –اگر قرار باشه تشکيل بشه- يه جور ديد و فضاي ذهني مشترک داشته باشه، نمي‌دونم اختلاف‌سن هم مي‌تونه تاثيري داشته باشه يا نه. –از طرف ديگه، ممکنه همين تفاوت‌ها بتونه کمک کنه از کتاب‌هايي که مي‌خونيم، ديد به‌تري به دست بياريم.
ترجيحاً اواسط هفته‌يِ آينده هم -اگه داوطلبي وجود داشته باشه- يه قرار مي‌ذاريم در موردش صحبت کنيم و يه کتاب انتخاب کنيم براي خوندن.

چکيده: نظر، درخواست، همين.

آهان، ضمناً، کسي اطلاع داره که من مي‌تونم سنتورم رو توي قسمت بار هواپيما از اهواز بيارم تهران، يا نه؟

48 commentaires:

Anonyme a dit…

ها پس شمایید که سنتور میزنید، من فکر می کردم همانا اون راننده ترن است. :)))
من دوست داشته میباشم که بیایم، اما هفته دیگه تهران نمی باشم.

panjaryman a dit…

بالاخره اون پیشنهاد جالبشون چی بود؟
برای اون پست قبلیتون هم میخواستم بگم یاد یه کتاب آموزش الفبا افتادم مال دوران کودکی، داستان حروف رو به همین سبک تعریف میکرد، دوسش دارم... میخوای بیام اونو براتون تعریف کنم؟
چی!؟ ماست ِچکیده هم اونجا میدن بخوریم!؟

آهان، آره میتونی.

Anonyme a dit…

چه فکرای خوبی!
نظر اینکه میتونه بیرون و کافی شاپ و.. نباشه! صحبت می کنیم بعد یه کتاب رو میخونیم و نظراتمون ررو هم میگیم. شاید یکی خجالتی باشه بابا!!فکر اونو هم بکنید.بقیه چی میگید؟؟

Anonyme a dit…

من که هستم عزيزم. هرچند اين همه کتاب به م دادي و خونده م، اما هنوزم فکر مي کنم يه چيزايي مونده باشه ;)
البته گفته باشم که من سه تا کتاب بيشتر براي پيشنهاد کردن ندارم: يکي ش که مالِ خودِ خودمه و به کسي نمي دم اش. مي مونه دوتا. از اون دوتا هم يکي ش دستِ خودته؛ اون يکي رو هم عمراً کسي حوصله نکنه بخونه!

Anonyme a dit…

از من معرفی کتاب از شما خوندن آخر ما نفهمیدیم تو داری رو به کدوم سمت حرکت میکنی بگو تو چه دستگاهی میزنی تا من بدونم چکارکنم.یه روز از خودن می نویسی یه روز شکوه می کنی یه روز تعریف می کنی همین جور موندیم حیرون و ویلون آخه دختر چقدر از این درخت به اون درخت می پری؟

صورتکِ خیالی a dit…

جقدر جای من خالیه!
نمیشه اینترنتی باشه؟!

Anonyme a dit…

اگه ميدونستم 4 تا اس ام اس آقاي هملت رو برميگردونه زودتر اين خدمتو ميكردم!

اينو از صميم قلب ميگما

ولي خودمونيم اين يارو خيلي بي تخمه... پاي تلفن صداش ميلرزيد، اونم وقتي كه ميخواست اداي مردا رو در بياره. اما ميدونم كه بهت گفته كه كير غول شكوندهو كلي تيريپ من آنم كه رستم بود پهلوان

Anyhow, Im happy 4 ya. real fuck is always better. specially better than while you must think "Hamlet was a good fucker!". you know what I say, don't ya?(-;

Anonyme a dit…

اینو هم لینک کردم. برای همفکری دیگه این!!دی

Anonyme a dit…

اصولا خیلی آدمهای خشنی هستند با قدرت پرتاب بالا! پیشنهاد نمی کنم اگه سازتو دوست داری.

Anonyme a dit…

salam elham jan .. man modathast blogeto mikhoonam va sabke azad o khodemoonie neveshte hato doost daram .. kament nazashtam chon harfi nadashtam .. ama in postet majbooram kard kament bezaram .. ma ham chandin bar say kardim in karo anjam bedim .. ama be hezar o yek dalil nashod .. hala age eshkali nadare khoshhal misham too in jam hozoor dashte basham ..

Anonyme a dit…

این ایده ات قبلا اجرا شده، جالبه اولش ولی کم کم به دعوا مرافعه میکشه آخر سر هم دیگه هیشکی حال حرف زدن نداره...اینجور قرطی بازیا مال اونایی که فکر میکنند دنیا منتظره ببینه از دهن مبارکشون چی خارج میشه نه مال اونایی(ماهایی) که هیچی به هیچ کجاشون نیست.
اصلا فکر میکنم خوندن یه چیز خیلی تکنفره ایه، نمیدونم چرا.

Donya a dit…

پیشنهاد جالبیه ولی حیف که من دورم

maeysam a dit…

ای بابا. این روزا مسافر تو صندلی هواپیما امنیت نداره. چه برسه به سنتور. اونم تو بار

Anonyme a dit…

pishnahad e jalebie , rasti che joor ketabayi manzoorete ? masalan faghat adabi yaroman bashe??

Anonyme a dit…

na in karo nakon! tu ghesmate baar na! ba khodet biar dakhele havapeima. fekr mikonam ba ye hamahangie kuchik ejazeh midan, yeki az aashnahamoun santuresh ro intori bord USA!

Anonyme a dit…

man badam nemiad , k

Anonyme a dit…

چه خوب
:)

Anonyme a dit…

دوست عزیز خانوم هدیه. تعداد خیلی کمی از کسانی که اون متن منو خوندن آخرش متوجه شدن که منظور اصلی من چی بوده. خوشحالم که شما هم یکی از اونهایی هستین که بالاخره متوجه شدید. نقل قول میکنم از شما که نوشتید..."وسط این‌هام گفت چرا من و تو توی پست‌هامون می‌نویسیم فاک! خب این‌طور حرف زدن‌اش، دقیقاً فرق ِ بفرما و بشین و بتمرگ بود. اس. انگار یه بتمرگ ِ گنده کوبونده بود توی صورت ِ من."
این بتمرگ گفتن من به شخص شما نبود دوست عزیز به قشر خاصی بود که ازش ذکر کرده بودم.
خوشحالم که بعد از تمام شدن طوفان میتونیم بهتر راجع به این قضیه فکر کنیم.

Anonyme a dit…

یادم رفت بگم اون سازی که امروز گفتم یه موضوع دیگه بود و اصلا ربطی به چیزی که من و شما در موردش حرف میزدیم نداشت. کاملا سوای اون چیزی بود که نوشتم. یه سازی بود که صداش به گوش کسی که باید میرسید رسید و تموم شد.

Anonyme a dit…

هدیه جونم ، به این سته لینک دادم.
امیدوارم این جلسات کتابخونیتون چیزهای خوبی ازش دربیاد و مثل انجمن داستان ما باشه :)

آدم بی جنبه توی خودتون راه ندین ! این یه توصیه ی جدیه !

W. a dit…

سلام
نشر ثالث بد نيست واسه اين جم شدنا
البته يه جاي باحال ترم هست!
يه پاركه دنجه تو شهرك غرب
تو ايران زمينه
من خودم ميرم اونجا كتاب مي خونم
البته عصرا مي شه پارك هاپو يه كم
ولي كلاً جاي خوبيه واسه عمليات كتاب خوني و تاكيدن!
من كه جيك جيك ميكنمم منم مي برين؟؟:دي
پاركه اسمش بوستانه اذانه..تو خيابونه مهستان سمت مخالف پاساژ گلستان..همينجوري كه را بري يه هو يه وروديه پله اي ميبيني..چكش كن شايد پسند اوفتاد!

Mohammad a dit…

برای عضویت تو این جمع چیکار باید کرد؟
من هم بازی!

Anonyme a dit…

i hope ke tabdil nashe be ye gharare weblogiye mozhek,.

T a dit…

,.

Anonyme a dit…

s
در مورد تو راست میگه
واقعا که
لش e زشت

Anonyme a dit…

man shadidan payam vali midoooni ke iekam raham doore moteassefane:(

Anonyme a dit…

سلام هديه
اين كار واقعا عاليه
من به شدت پايه ام
فقط دو شنبه هفته بعد نيستم ولي هر روزه ديگه اي بگي مي تونم بيام.
از الان دارم ذوق مرگ مي شم

Anonyme a dit…

من که شدیدن دلم می خواد

روابط عمومی نانا a dit…

هديه عزيز

ممکن است مرا نشناسي ولي برايت پستي
نوشته ام که راجع به تو و اين خانم دکتر الاغي
است که بر تو خرده گرفته است

با ابراز علاقه مادرانه به تو دختر عزيزم ازت
ميخواهم که پست مرا راجع به خودت بخواني
بسيار خوشحالم ميکني ....شاد باشي نانا

Anonyme a dit…

... !!!

Anonyme a dit…

nazar 2

Anonyme a dit…

دوست عزیز خانوم نانا....بسی آسان است چیزی را نوشتن بدون داشتن نظر خواهی یا آدرس ایمیل برای پاسخگویی به شما. مطمئنا اگر من هم نظر خواهی را بسته بودم مثل شما گوشم به همه این حرفها بسته بود. ولی سعی خواهم کرد با شما تماسی داشته باشم.

روابط عمومی نانا a dit…

خانم دکتر اس

عرضم به حضور شما که من وبلاگي ديگر دارم
که نامش روابط عمومي نانا است و در آن پيام گير
دارم آدرسش را برايتان در زير خواهم نوشت
علاقه بسياري به بحث و گفتگو دارم و آماده ام
سخنانتان را بشنوم . نانا

http://nanapublic.blogspot.com/

Anonyme a dit…

دوست عزیز خانوم هدیه نانا راست میگوید شما شاید ایشون رو نشناسید ولی خیلی از ما وبلاگیها ایشون رو شعبون بی مخ وبلاگستان صدا میکنیم. خانوم نانا تخصص زیادی در فحش دادن به جد و آباد همه دارند و اینکه چه کسی دوستشان است بنا به آب و هوای نیمکره شمالی تغییر میکند. اگر باور ندارید با یکی از احالی وبلاگستان که شما خوب میشناسید به آدرس
http://www.hooom.persianblog.com
تماس بگیرید تا صحت حرف من را شاید بفهمید. ضمنا منتظر هدیه بزرگتری از ایشون در صورت حرف زدن به خلاف میل ایشون یا تغییر آب و هوای تگزاس باشید. ایشون آقای زیستن رو هم چند دفعه در لجن غلتانده همچنین دوست شما الهام را و دیگر احالی این مرز و بوم. ایرادی به خانوم نانا نمیشه گرفت از اونجا که ایشون کارشان در وبلاگستان همین است. هر جا دعوایی باشد شعبون بی مخ دهنش را باز میکند. اتفاقا در حیرت بودم که چرا با بحثی که در وبلاگ ما شده تا الان سر و کله ایشون پیدا نشده بود. کمی نگرانش بودم که میبینم خدا رو شکر سلامت است و پیدایش شده. اگر آرشیو وبلاگ ایشون را ملاحظه کنید پر است از این قند و نباتها خطاب به آدمهای مختلف که شاید بعضیهایشان دوستهای عزیز شما باشند. خوشحالم که با خانوم نانا دوست و آشنا شدید.

Anonyme a dit…

خانوم نانا از اونجایی که من هم دو ایالت اونورتر از شما هستم و حتی اختلاف ساعت با شما ندارم میتوانید حتی تلفن بدهید من حتما مزاحمتون میشم. یا اگه دوست داشتید با ایمیل این بحث رو ادامه میدیم. ایمیل من که معلونه. در عین حال ممنون میشم که متنی که من نوشتم رو دوباره بخونید چون با برداشتی که شما داشتید ظاهرا با عجله این متن رو خوندید و چیزی نوشته اید. من نه به کسی فحش دادم نه برایش تکلیف معین کردم. بیشتر از آنچه که شما میدانید من طرفدار آزادی جنسی هستم و معتقدم که این نیاز هم مانند سایر نیازهای آدمیزاد است. آیا شما خوندید که من ادعا نمیکنم که رفع نیاز جنسی چیز بدیه. آیا خوندید که به خانوم هدیه در نظر خواهی گفتم که شناخت جنسی قبل از ازدواج بسیار مهمه و من از این موضوع طرفداری میکنم. آیا خواندید که گفتم سکس خوب شاید 10 درصد یه زندگی خوب باشه ولی سکس بد نود درصد به خرابی یه زندگی کمک میکنه و برای همین شناخت جنسی مهمه. مثل اینکه نخواندید. شما هم شاید مثل بقیه کسانی که متن را خواندند متوجه نشدید که از تمام اون متن و غرهایی که زدم دو منظور داشتم. یکی اینکه آزادی جنسی قبل از استقلال مالی شاید بعضی از زنها رو تبدیل به برده جنسی کنه. نکته دو این هستش که به اسم آزادی و به عنوان مبارزه با شرایط محدود آزادی جنسی رو بدون آزادی فکر رواج دادن نه تنها کسی رو آزاد نمیکنه بلکه اثرش روی جامعه منفی خواهد بود. من به کسی فحش ندادم و توهینی نکردم مگر به کسانی که به خودشان گرفته اند و شاید اون به دلیل این باشه که به خودشان شک دارند و خودشان را در نوشته من میبینند. من خرده ای گرفتم به خانوم هدیه برای به کار بردن کلماتی که خودش هم معنیش را شاید نداند نه برای آزاد گذاشتن جسم یا روحش. خانوم هدیه خودش میداند با زندگی و بدنش چه میکند و این حق من نیست که به ایشون بگم چه کن و چه نکن که نگفتم. نه من گفتم کسی کاری رو کنه که من کردم نه از من تقلید کنه. من گفتم که آزادی من چجوری به دست اومده. با کار زیاد و نه فقط از راه آزادی جنسی به اسم روشنفکری. خود هدیه هم بعد از سه روز منظور من رو فهمید و خودش نوشت که اگر من به جای بنشین میتونم توی وبلاگم بگم بتمرگ و همه شوکه میشم شاید شما هم فقط یه بتمرگ بزرگ گفتید که قطعا هم همین بود ولی نه خطاب به هدیه. من سالهاست که ایران رو ترک کردم ولی مسائل ایران را نه.
اگر من دکتر الاغی هستم که از ایران چیزی نمیدونم شما هم مطمئنا از من چیزی نمیدونید و باید بگم که فحشهای شما خطاب به من حس به خصوصی جز تاسف در من ایجاد نکرد. اینکه منطق کسی اونقدر کم بیاره که به فحش به مادر یا آبا اجداد کسی تکیه کنه کار سختی نیست خانوم نانا. فحاشی رو در همه طبقه ای میشه دید و در بعضی طبقات بیشتر از دیگری. فحاشی برای من نشانه ضعف منطق است و نه چیز دیگر. شما هر کجا که دوست دارید حتی در نظر خواهی وبلاگی که در آن مینویسم میتونید به من فحش بدهید. ولی اگر یه گروهی شما را به فحاشی شناختن و شما به این موضوع معروف شدید فحشهای شما اثر به خصوصی نخواهد داشت و میگویند کارش این است و خودی و غریبه نمیشناسد. اگر دوست دارید این بحث مفید باشد توصیه میکنم راه جدیدی رو برای اینکار پیدا کنید چون فحشهای شما را قبلا به بقیه افراد وبلاگستان دیده ام و جدی نمیگیرم چون فحاشی رو جزئی از خصلت شما میبینم و نه چیزی که به منظور خاصی گفته میشه. فحشهای شما برای من مثال هثل همون صدای جیر جیرکی هستش که توی درخت جلوی خونه میخونه و نمیذاره شبها کسی بخوابه. اون هم خصلت اونه و فحاشی هم خصلت شما پی منظوری نیست و جدی گرفته نمیشه و تنها برداشت من این بود که شما هر جا کلمه کم بیارید یاد اجداد و رفتگان می افتید. منتظر این هستم که بگید چجوری دوست دارید با شما تماس بگیرم برای ادامه بحث. روز خوش.
ایمیل من هست
s@mehdishift.com

Anonyme a dit…

خانم دکتر اس گرامي

نيازي به اين همه روده درازي در اين پيامگير نبود
مشگل شما را من درک کردم

همان گونه که شما نوشته هاي بالغانه و زيباي فکري
هديه را نخوانده ايد
و فقط کلمه اسپرم روي بالش شما را از خود بيخود
کرده !!!!!
نوشته مرا خطاب به خودتان هم همين بالاي سر
و جلوي چشم همه با دقت نخوانده ايد
زيرا من برايتان کامنت گيري از وبلاگ ديگرم با آدرس
نوشته ام
و شما باز هم در دنبال روده درازي بي مورد از من
سئوال کرده ايد که چگونه ميشود با من تماس گرفت !!!

آي .. رست .....ماي ...کيس عزيزم ...........نانا

Anonyme a dit…

خانوم نانا شاید شما هم وبلاگ خودتون رو چک نکردید که ببینید تماس حاصل شد. شما اون کامنت رو همون موقع که من آن لاین بودم نوشتید. گفتم که من و شما اختلاف زمانی نداریم و با هم آنلاین هستیم. اون کامنت شما بین اینکه من کامنت اول و دوم رو بذارم پست شده بود. این پست رو اینجا کپی کردم برای اطلاع عمومی. همیشه همه چیز اونجوری نیست که شما ایمان دارید.

روابط عمومی نانا a dit…

ميدوني اس جونم

به جون خودم دوست ندارم سر به سرت بگذارم

ولي آخه مگه اين سکس چيه ؟ يه تماس پنج ده
دقيقه اي دو قسمت بدن دو انسان اساسا چه
اهميتي داره که اين همه شده گناه و دوزخ و
خيانت و هرزگي و بگير و برو ....

بابا جان من آخه هرچه نه بدتر آدم مگه چيه ؟
مثل دماغ آدمه و مثل گوش آدمه به نظر من

حالا اگه يه زن و مرد تو مجلسي هي دماغشون
رو به هم بمالند مگه کسي ناراحت ميشه ؟
اگه بشه حتما عقده داره
ويا دو نفر هر دم به دقيقه برن گوش هاشون رو
به هم بمالند
مگه کسي ناراحت ميشه ؟
اونم اگه بشه عقده داره
والا بلا به پير به محمد هفنر ...اين ماجرا درست
مثل همون دماغ مالي يا گوش مالي يکي با يکي
است
به نظر من هم دختران و هم پسران بايد حقيقتا
به اين مساله به همين شکل گوش و دماغ نگاه
کنند
در عين حال مواظب بيماري و بچه دار شدن به شدت
باشند

تا هنگامي که ميروند سر عقد يک قرادادي به نام
ازدواج هر دو بدانند که حقيقتا مايلند باقي عمر
خود را با يک فقره !٬!!!! سر کنند

به جاي اين که اول عقد ازدواج را ببندند و بعد در
پستوي خانه پسر عمه و پسر خاله و يا پستوي
خانه دختر عمه و دختر خاله
اين مالش دماغي کثيف سياه متظاهرانه تهوع
آور بو گندوي با (( دروغ )) را انجام دهند

فتبارک الله احسن ال آزادگان ال مردان و ال زنان
آمين ......................نانا

Anonyme a dit…

خانوم نانا من با جنبه شخصی سکس هیچ مشکلی ندارم. من هم حرفهای شما رو در مورد جنبه شخصی و خصوصی سکس قبول دارم. من دارم در مورد جنبه اجتماعی چیزی حرف میزنم که شما هی در مورد آزادی قسمت شخصیش تاکید میکنین. به همون جون خودت که قسم خوردی منم جنبه آزاد بودن فردیش رو میفهمم و مشکلی ندارم. ولی فکر میکنم شما جنبه اجتماعیش رو متوجه نمیشین. اینکه آزادی جنسی رو راهی برای حل محدودیتهای اجتماعی بدونیم رو متوجه نمیشم. بقیه این بحث رو در وبلاگ خودتون نوشتم که وبلاگ خانوم هدیه مجبور نباشه میزبان حرفهای ما باشه.

Anonyme a dit…

اینجا رو لینکیدم

Anonyme a dit…

Hi lady, i'm going to go to tehran tomorrow night at 10:45', i can bring your dulcimer if you want.i put it on the upper commode and of course if it fall on my head i'll kill you!!

i send my number to your messenger ID for probable synchronization.

* rasti omidvaram zudtar in atmosphere nahanjaro nakhastani bere to archivet va hargez 2bare birun nayad!

Anonyme a dit…

ahvazi hasty?

Anonyme a dit…

salam!manam mikham!:((( kheyli doost dashtam iran boodamo sherkat mikardam.man bargashtam italia ,1 hafteyi mishe.enghadr delam tang shode amma.ey kash ke boodam...:(

Anonyme a dit…

manam hastam be manam khabaresho bedid

Donya a dit…

دیر زمانی ست آپ نکردی. اینجا زودتر از اینا آپ می شد همیشه!

Anonyme a dit…

ehtemalan ta 10 rooze digeh miram ahwaz,age khasti...

Anonyme a dit…

منم بازی..منم بازی...یا..ا...

منتها من همه کتابایی که بگین رو خوندم1 :ي

anahYta a dit…

elame amadegY mikonam baraie sherkat dar in majarie ketab khany ke OMMIDVARAm ettefagh biofte ,
va albate dustany ham dar atraf hastan ke midunam be hamin andaze esteghbal khahand kard .