آقا من يه چيزي هم در مورد لايحهي حمايت از شکوفايي ِ خانواده بنويسم.
ما جماعت وبلاگنويس با وجود اين که يه گروه کاملاً خاص هستيم، هميشه خواستيم خودمون رو به همهي جامعه تعميم بديم و نتونستيم؛ چه سر ِ انتخابات، چه سر ِ همين اعتراضها که صداي کوچيکي توي جامعه داره.
لايحهي حمايت از خانواده، هدفش ما نيستيم. ما اونقدر باهوش هستيم و آگاهي داريم که توي خونوادهي خودمون، همچين اتفاقي نيفته. ما براي جلوگيري از تصويب اين لايحه به حمايتي احتياج داريم که تا حالا کافي نبوده. هدف ِ مستقيم ِ اين لايحه، اون زنيه که مياد توي صف بانک جلوي ما ميايسته، اون زنيه که هفتاد قلم آرايش کرده و با بهترين لباساش داره ميره دورهي زنونه که از شوهرش بد بگه و ياد بگيره چجوري جيبشو خالي کنه. اصلاً لازم نيست مثالي بزنيم که «هوو» داشتن زندگي کسي رو خراب کرده. اين سيستم ساختاري ِ خانوادههاي ما از بيخ و بن ايراد داره. هدفش تامين شدنه، نه تکميل شدن. به اين راحتيهام درست نميشه. نسلهاي بعدي رو بايد آموزش صحيح داد، اونم به حرف يکي دونفر -که ما باشيم- نيست. اين رو بپذيريم که توي اقليتايم. بريم سراغ همون زني که توي صف بانک مياد بدون نوبت جلوي ما ميايسته و براش توضيح بديم. بريم سراغ زن و بچهي همينايي که سنگ لايحه رو به سينه ميزنن و روشنشون کنيم که از اول سرشون کلاه رفته. بريم همراهشون کنيم با خودمون. به مادر خودمون ياد بديم. به خواهر خودمون ياد بديم. جامعهي کوچيک دور و بر خودمون رو بزرگتر کنيم. اين که بشينيم دور هم و مخالفت کنيم و تاييد کنيم، قبول کنيم که دولت به تخمش هم نيست.
جنبش فمينيسم ِ ايران يه وقتي از چشم من افتاد. بيست و دوي خرداد ِ هشتاد و پنج. بعد ِ دعوت به مراسم ِ کتکخوري، وقتي توي مترو بوديم، يه خانم مسن اومد از ما چهارنفر پرسيد جريان چيه. وقتي براش توضيح داديم، گفت: من که همچين مشکلي ندارم، شوهر ِ من که نرفته زن ِ دوم بگيره. تا شروع کردم به توضيح دادن که تو نه، دخترت چي؟ و تا اين حق هست، ترسش رو تا هميشه ميتوني داشته باشي؛ يکي از بچهها دستمو کشيد که: ولش کن بابا.
از اون روز من ولش کردم و هيچ وقت ديد خوبي -از اين نظر- به اين جماعت پيدا نکردم. اينو قبول کنين که مردم رو در نظر نگرفتين، خودتون رو باهوش تصور کردين و چوبش رو هم همهي ما خورديم. وگرنه اون روز هم هدف، کتک خوردن نبود، هدف اين بود که چهار نفر بيان رد شن بپرسن واسه چي نشستين اينجا و يه حرف ِ جديد ياد بگيرن.
بريد دم ِ مسجد بروشور پخش کنيد. بريد بگيد که نيازهاي جنسي زن و مرد فرقي ندارن که از اول زدن توي سرتون و گفتن مردا حق دارن به خاطر اين نياز ِ متفاوت خيلي کارا بکنن. بريد به زنها ياد بدين که بچههاشون رو درست تربيت کنن، برين به زن و بچهي اينا بگيد که «مردتون» داره چه غلطي ميکنه، بريد بگيد دادگاهي که وعده دادن در مورد تمکن مالي و اجراي عدالت حکم کنه رو خودشون اداره ميکنن، ولي سر ِ جدتون همهاش براي خودتون حرف نزنين، اين کار هيچ فايدهاي نداره.