lundi, octobre 13, 2008

دندان درد را بهانه مي‌کنم. دو سال است که اين سه تا دنداني که هر کدام يک گوشه‌ي يک فکم جا خوش‌کرده‌اند، مي‌گيرند و ول مي‌کنند و من باز از رو نمي‌روم و کاري به کارشان ندارم. خيال دارم اوکااف ِ امروزم را اين دفعه به بهانه‌ي دندان‌درد غيبت کنم، بمانم خانه، نت‌هام را رونويسي کنم و اين خيال هي برود توي ذهنم که خدا پروفسور شين را براي تلذذ ِ من آفريده.

اين تکه، تقديمي است به الي، احسان، يلدا. با تقدير از لالا که باعث مي‌شود اضافه کنم: با عشق و نکبت.
پروفسور شين گفت که از جلسه‌ي بعد اجازه مي‌دهد من بروم روي ساز. سوالي که اين گوشه بي‌پاسخ مانده، اين است که با کدام پوزيشن.

Aucun commentaire: