mercredi, juin 11, 2008

عطف به اين سريال، جويي درست مي‌گويد که از سني که بگذري، ديگر راحت نمي‌تواني دوست پيدا کني. نمي‌داني چه‌طور برخورد کني، دير صميمي بشوي طرف‌ات رم مي‌کند و زود کسي را به خودت راه بدهي، باز يک طور ديگر رم مي‌کند. پروسه‌ي کشف کردن را با ترس و لذت انجام مي‌دهي. هر حرفي را ده‌ها بار با خودت مرور مي‌کني و صدها جواب به‌تر از آني که داده‌اي به ذهنت مي‌رسد. با صداي زنگ ِ تلفن يک کمي دل‌ات هم مي‌لرزد حتي.

دارم يکي را کشف مي‌کنم که خيلي جنس‌مان يکي نيست، شايد هيچ نباشد. اما احتياج دارم به اين رابطه، با کسي اين‌قدر شاد ِ شاد، که رنگي به‌ام بدهد.

دارم تمام مي‌شوم.

Aucun commentaire: