mercredi, juin 11, 2008

اين جوجه به سريال امپراطور دريا مي‌گويد سلطان ِ ...! (به قول استاد پزشکزاد، عبارت مذکور، گازي است با منشاء انساني، با صدا و بوي نامطبوع!)
اين يک.
دوم اين که الان به سرم زده دارم خانه تميز مي‌کنم، باشد که بماند!
سوم اين که ما کلي براي امروز نقشه کشيده بوديم، يک‌هو بابام زنگ زد که تهرانم، ما امشب دسته‌جمي دور هميم.
بعد هم که به قول آيداهه چه همه پست نوشتنم مياد.

Aucun commentaire: