يک سبد گل توي خانه داريم با يک دسته داوودي. انار دان کرده داريم با هندوانه و آشرشته و سبزيپلو و چيزکيک. آجيل هست و شمع و حافظ و من به انتظارت.
عزيز دلم؛
دو سال برق بود و باد بود و رفت. همچين لحظههايي بود که تندتند از عکاسي زديم بيرون سمت ِ محضر و چند دقيقهاي تنها توي حياط، نشستيم روي تاب سپيد و پيوندمان را دوتايي در سکوت جشن گرفتيم. بعدتر بود که توي آينه زل زديم به همديگر. خيلي بعدش بود گمانم که من همان بار اول جوابت را دادم، بدون شک، بدون ترديد.
عزيز دلم؛
ترديد با تو ندارم که تو خوب ِ مني. سالگردمان مبارک.
انا احبک. آيلاويو، ايش ليبهديش، ژو تم، و دوستت دارمهاي ديگه که نميدونم.
2 commentaires:
:) مبارک باشه هدیه جان
یادش بخیر، از اصفهان اومدم همدان و بعدش تالار حافظ
سرماش هنوز یادمه! و البته گرمی مجلس شما!
تبریک میگم سالگرد رو
Enregistrer un commentaire