يه عالمه جيغ و بغض تو گلوم خفه شده کلي حرف توي ذهنمه که رسماً بايد تحويل د.ب بدم. يعني چي، مرتيکه بار چندمه ما سر ِ اين که من چه وقت برگردم خونهي خودمون دعوامون ميشه. خيال کرده من کار و زندگي ندارم، بشينم ظرفاي اينا رو بشورم، بچهي اينا رو بگيرم، براي اينا ميوه و شيريني بخرم، عکساي اينا رو ظاهر کنم. خيال کرده من چيام؟ پادوي در ِ خونهشون؟
يه حمام ميخوام برم، با اعمال شاقهاس، هي معذبم که اينا به خاطر ِ من نيم ساعت نميان تو اتاق، چون در ِ حمامشون درس بسته نميشه. موهام چربه –چون توي حمام شامپو نداشتن و من نخواستم ازشون بگيرم. موهام وزوزيه چون نخواستم سشوارشونو بگيرم. تنم چرب و عرقکردهس، برا اين که بيس چار ساعته کولرو خاموش ميکنن نکنه بچه سرما بخوره. برا اين که نميتونم مثه هميشه صب به صب برم يه دوش بگيرم. برا اين که در ِ حموم تو اتاق خواب ِ خودشون باز ميشه.
دلم دو ساعت خواب ميخواد بدون ِ اين که آخرش از گرما يا سر و صداي تلويزيون يا نور يا گردندرد بيدار بشم. دلم تخت خودمو ميخواد با لحاف ِ خودم. از کاناپهي نارنجيشون م ت ن ف ر م
دلم ميخواد صبا برم بدوئم. دلم ميخواد از خونه برم بيرون بدون ِ اين که يکي هي سينجيم کنه کدوم گوري ميري. دلم ميخواد زهرا بهم تلفن کنه، بدون ِ اين که يکي گوشي رو برداره و هي بپرسه: زهرا کيه؟ دوستته؟ کدوم دوستته؟ دلم ميخواد آشپزي کنم. دلم ميخواد به ميل ِ خودم آشپزي کنم، به ميل خودم فيلم ببينم، به ميل خودم آهنگ گوش بدم. دلم ميخواد بعضي وقتا وايسم جلوي آينه و راحت دوتا تار مو رو از زير ابروام با موچين بردارم.
دلم نميخواد راه به راه يکي زل بزنه به هيکلم و راجع به قطر رونام اظهار نظر کنه. يکي زل بزنه به دستام و لکههاي روي بازوهامو با مال دختر ِ خودش مقايسه کنه. دلم نميخواد سر ِ بچههاي دوست ِ مهتابو گرم کنم.
بدم مياد توي حمام لباس بپوشم. بدم مياد آرايش نکرده برم مهموني. بدم مياد تا يه مرد از در مياد تو، د.ب بهم چشغره بره که برم يه چيزي بندازم رو سرم. من نه حجاب دارم نه دين و ايمون و شخصيت و فرهنگ سرم ميشه. اه.
پ.ن: يه زماني ميگفتيم هر کي با ننهاش قهر ميکنه، مياد وبلاگ مينويسه.
هان. فردا خونواده تشريف ميارن، داريم ميريم مشهد. من که خيال دارم به شيوهي اون بابا عمل کنم و برگشتني، هر کي ازم پرسيد زيارت چطور بود، بگم شلوغ بود، نرفتم.
اينو گفتم، يعني که يه مدت نيستم، برنامههاي اينا رم نميدونم، خبر ندارم کي برميگرديم.
راستي، اين کلبهي عمو تم خيلي اخلاقيه، من عصبي ميشم.
يه حمام ميخوام برم، با اعمال شاقهاس، هي معذبم که اينا به خاطر ِ من نيم ساعت نميان تو اتاق، چون در ِ حمامشون درس بسته نميشه. موهام چربه –چون توي حمام شامپو نداشتن و من نخواستم ازشون بگيرم. موهام وزوزيه چون نخواستم سشوارشونو بگيرم. تنم چرب و عرقکردهس، برا اين که بيس چار ساعته کولرو خاموش ميکنن نکنه بچه سرما بخوره. برا اين که نميتونم مثه هميشه صب به صب برم يه دوش بگيرم. برا اين که در ِ حموم تو اتاق خواب ِ خودشون باز ميشه.
دلم دو ساعت خواب ميخواد بدون ِ اين که آخرش از گرما يا سر و صداي تلويزيون يا نور يا گردندرد بيدار بشم. دلم تخت خودمو ميخواد با لحاف ِ خودم. از کاناپهي نارنجيشون م ت ن ف ر م
دلم ميخواد صبا برم بدوئم. دلم ميخواد از خونه برم بيرون بدون ِ اين که يکي هي سينجيم کنه کدوم گوري ميري. دلم ميخواد زهرا بهم تلفن کنه، بدون ِ اين که يکي گوشي رو برداره و هي بپرسه: زهرا کيه؟ دوستته؟ کدوم دوستته؟ دلم ميخواد آشپزي کنم. دلم ميخواد به ميل ِ خودم آشپزي کنم، به ميل خودم فيلم ببينم، به ميل خودم آهنگ گوش بدم. دلم ميخواد بعضي وقتا وايسم جلوي آينه و راحت دوتا تار مو رو از زير ابروام با موچين بردارم.
دلم نميخواد راه به راه يکي زل بزنه به هيکلم و راجع به قطر رونام اظهار نظر کنه. يکي زل بزنه به دستام و لکههاي روي بازوهامو با مال دختر ِ خودش مقايسه کنه. دلم نميخواد سر ِ بچههاي دوست ِ مهتابو گرم کنم.
بدم مياد توي حمام لباس بپوشم. بدم مياد آرايش نکرده برم مهموني. بدم مياد تا يه مرد از در مياد تو، د.ب بهم چشغره بره که برم يه چيزي بندازم رو سرم. من نه حجاب دارم نه دين و ايمون و شخصيت و فرهنگ سرم ميشه. اه.
پ.ن: يه زماني ميگفتيم هر کي با ننهاش قهر ميکنه، مياد وبلاگ مينويسه.
هان. فردا خونواده تشريف ميارن، داريم ميريم مشهد. من که خيال دارم به شيوهي اون بابا عمل کنم و برگشتني، هر کي ازم پرسيد زيارت چطور بود، بگم شلوغ بود، نرفتم.
اينو گفتم، يعني که يه مدت نيستم، برنامههاي اينا رم نميدونم، خبر ندارم کي برميگرديم.
راستي، اين کلبهي عمو تم خيلي اخلاقيه، من عصبي ميشم.
10 commentaires:
هديه اينا جدي جدي دستِ تنارديه ها رو بسته ن که از پشت! حالا خدا رو شکر که بچه شون هنوز کوچيکه!
ولي ديگه چيزي نمونده، يه نفسِ راحتي مي کشي. زيارت هم قبول باشه، نايب الزياره باشيد ...
ummm ... kheyli sakhte... doori az khoonevade o tahsil too ye shahre dige ...
Omidvaram zoodtar in sakhtihat tamoom beshan :X
az poste :" be tamoome faheshehaye Shahram " khosham oomad, chizie ke hamamoon bahash dargirim ama hish kodoomemoon be roo khodemoon nemiarim ...
Movafagh bashi ;)
اين د.ب مشكل ساز شد اونو بايد بكني تو دبه
ا خب بيا پيش من زندگي كن.من توي اتاقم هم حمام دستشويي شخصي دارم هم كولر مجزا و يه دسكتاپ و يه لپتاپ و يه خط تلفن شخصي.و يه درد رفت و آمد جدا گونه به بيرون. هيچكي هم كاري به كارت نداره :*
درد نه ها! در !
شوخي و تعارف هم نمي كنم. :*
اون هدیه ستاره کوچولو کجا رفت . اون طنز جاندار یک سال اول پاییزان چی شد ؟ فعلا که بد جور درهم شدی و این برای آدمهایی که نوشته هات رودنبال میکنند ناراحت کننده است . امیدوارم بعد از مسافرتت همونی بشی که هر پستش یه لذت ناب بود و یک اتفاق شیرین
cheghadr hame chizemun be hame chizemun miad!
fekr nemikonam ke un pesar istadan ro ba in chiza yad gerefte bashe
man akhar nafahmidam ke shoma to un khone:
1.kar mikonin?
2.hamsare ye marde ... hastin?
3.ya mojarad to khoneye khodetun?
albate az tarifaii ke kardim va giraii ke midan ehtemalan ya mitune 1 bashe ya 3!!!
beharhal mashad khosh begzare...
faghat man yechiziro midunam ke ensanha dalili nadare baraye har kari ke mikonan dalili biaran ya aslan tozihi bedan...
shad bashin..............
من كه مدتهاست بي رودربايستي زيارت ميارت رو ترككردم، شلوغ هم كه نباشه، باز نميرم.
ولي خب از اون چادر گلگلي سر كردنش تو حياط حرم،از اون چادرهاي كرايهاي، كه باد ميپيچه لاي چادرت...دروغ چرا، يه وقتايي هوسميكنم!
Enregistrer un commentaire