lundi, août 25, 2008

همه‌اش منتظرم. با هر زنگي، صدايي، حرفي. بدي‌اش اين است نمي‌دانم منتظر ِ چه.
چيزي که نمي‌دانم چيست، هيچ‌وقت نمي‌آيد. هيچ وقت صدايي ازش به گوش نمي‌رسد. هيچ‌وقت حرفي نمي‌زند.

1 commentaire:

Unknown a dit…

همدردم. منتظر یه اتفاق بدم که خودم دارم باعثش میشم. و انتظار کشنده اس...ه