samedi, mars 08, 2008

توهين عجيب به حضرت موسى (ع) در رژيم صهيونيستى
* باخبر شديم كه با گسترده شدن دامنه اهانت ها به مقدسات و پيامبران الهى، اين بار يك اسرائيلى به اصطلاح محقق كه نتايج تحقيقات مضحك او هفته گذشته منتشر شده ادعا كرده: [حضرت] موسى(ع) در بالاى كوه سينا بر اثر استعمال ناركوتيك هاى قوى دچار توهم شده و با خدا، هم صحبت شده است(!) اين پژوهشگر در ادعاهاى بى شرمانه اش، اظهار داشته: ديدن آتش در درختان مشتعل كه طبق نص انجيل (و قرآن) باعث نجات جان موسى(ع) شده، ناشى از زياده روى [آن حضرت] در مصرف مواد روانگردان بوده است(!)

يه چيزي که من هميشه ازش متنفر بوده‌ام، اينه که وقتي مي‌خواي يه خبري رو نقل کني، جانب‌دارانه نقل کني و نتوني بي‌طرف باشي. تحقيقات مضحک و اون علامت تعحباي توي پرانتز، طبق معمول، اصول خبرنگاري رو نقض مي‌کنن. در حالي که عاقلانه بخواي فکر کني، همچين دور از ذهن هم نيست. بشر از اون وقتي که با الهام از سفال‌گري، خدا رو به شکل کوزه‌گر تصور کرد، تا اين آخر که توي قرآنش گفت که خدا آدم رو از گل تراشيد، دنبال ساختن يه تکيه‌گاه براي خودش بوده. [من ارجاع مي‌دم به آفرينش ِ هدايت، يه نمايش‌نامه‌ي کوتاه از استاد مسلم ِ بنده، که تصوير جذاب‌تري رو از هدف آفرينش ارائه داده‌ان.]
يه چيزي هم که اين وسط جالبه، اينه که محمدشون اومد گفت من آخري‌ام و نون بقيه رو هم آجر کرد. (فرصت کنم، يه چيزي بنويسم در راستاي اسطوره‌شناسي و باورهاي ديني که خيلي قشنگ نشون مي‌ده چطوري مجموعه داستان‌هايي که ذهن خلاق بشر براي توجيه دنيا ساخته، پايه و اساس مذهب رو تشکيل مي‌ده) اين دوره و زمونه که راحت مي‌شه پته‌ي ديگران رو روي آب ريخت، ما ديگه پيغمبر و معجزه و اينا نداريم، حالا هم کيه که ثابت کنه دست يکي درخشيده و يکي ديگه دو هزار نفر رو با يه تيکه نون و دو تا دونه ماهي سير کرده.
مي‌خوام بگم خوب که فکر مي‌کنم، خيلي هم دور از ذهن نيست حرف اين بابايي که دارن مسخره‌اش مي‌کنن. به هر حال پيامبرجماعت، اکثرشون يا چوپان بوده‌ان يا گوشه‌نشين، چيزي که زياد داشتن، وقت براي فکر کردن بوده و داستان ساختن. حالا بعدها يه عده پيدا شدن سنگشون رو به سينه بزنن که اون‌ها هم از اساس دنبال چيزاي ديگه‌اي بودن، همين روحاني جماعت، توي هر آييني. اينم بنويسم که خودم يادم بمونه، استاد، وقتي ازش سوال کردم که چرا تاريخ اين‌قدر مذهب رو نفي مي‌کنه، بهم گفت که دين در زبان آرامي، يعني قانون. و اصولاً دين يعني مجموعه قانون‌هايي که تدوين مي‌شه براي درست زندگي کردن. و همون‌طوري که خودم يه بار سر کلاس به سوالش جواب دادم، قانون چيزيه که ممکنه عوض بشه، و اون اصله که ثابت مي‌مونه. در نتيجه، دين مجموعه قوانينيه که طبق چندتا اصل تدوين مي‌شه. حالا کي تدوين مي‌کنه و ديدگاهش چطور بوده، ديگه به خود طرف بستگي داره.
و من خيلي الان علاقمند شده‌ام برم نظريه‌پرداز بشم، به شرط اين که هر ننه‌قمري از راه مي‌رسه، برنداره آدم رو تکفير کنه.

1 commentaire:

Anonyme a dit…

مرسي عزيز! حالا فهميدم که اين آخري چرا از روي بقيه کپي/‌پيست کرد: چون تاجر بود و وقت کم داشت براي داستان سر هم کردن...