يه عقيدهي بامزهاي که مرمتکاراي ايتاليايي دارن، اينه که آثار تاريخي بايد جوري مرمت بشن که معلوم بشه کجا اصليه و کجا مرمت شده، واسهي همين تموم کارهاشون جوريه که بخش مرمت شده، بسيار بسيار واضح و مبرهنه. من زياد از اين کار خوشم نمياد. مثلاً يه جا (که اون سري استاد معماري عکسشو نشون داد و يه مسجد دورهي صفوي بود توي اصفهان و من چون مطمئن نيستم کدوم، اسمشو نميگم و حال ندارم برم بررسي کنم ببينم حدسم درسته يا نه) به طرز ضايعي اونجاهايي که کاشيکاري شده بود و بعد از بين رفته بود رو با نقاشي ترميم کرده بودن. طرح همون طرح بود و کاشيهاي اصلي رو تکميل ميکرد، ولي يک ذره حتي حس و حال نداشت و کلي بي رنگ و رو بود. جالب اينجاست بيطرف و بياطلاع که باشي، فکر ميکني اون بي رنگوروها طرحهاي اصليان که با گذشت زمان از بين رفتهان و طرحهاي اصلي، بخشهاي مرمت شدهان.
اين از اين.
دوماً اين که حاجيهادي پنجاه بار توصيه کرده که کتابچهي مرجع براي خودمون درست کنيم و هر چي ميدونيم توش بنويسم و در صورت لزوم بهاش رجوع کنيم. من هي تنبلي کردم و تنبلي کردم تا امروز که ديدن اين مقاله و کلي اطلاعات تاريخي مفيد باعث شد دست بجنبونم و شروع کنم.
خوشمان ميآيد از اين حرفهي جديدي که ادعايش را داريم.
1 commentaire:
بهبه! علیرضا جون چهطوره؟!
Enregistrer un commentaire