با توام عليرضا. گوش ميدهي به من؟ اينها را هر چند بار هم که بنويسم برات يا زمزمه کنم توي گوشات، باز خودت هستي. کهنه نميشوي. تمامي نداري.
ندارم دستت از دامن
مگر بر خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردي
بگيردد دامنت گردم
از ناوک مژگان چو دو صد تير پراني
بر دل بنشاني
چون پرتو خورشيد اگر رو بکشاني
واي از شب تارم
گر به همه عمر خويش
با تو برآرم دمي
حاصل عمر آن دم است
باقي ايام رفت...
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire