هواي خنک و تازهي اين روزها را دوست دارم.
بهاش ميگويم: هواي اينجا خيلي عاليه.
ميگويد: هواي تهران هم خيلي خوبه، بهاري شده.
با لجبازي و خنده، ميگويم: هواي اهواز بهتره.
ميگويد: معلومه که هواي اونجا بهتره.
ميپرسم: چرا؟ و جوابي ميشنوم که از حداکثر توقعات و انتظارات من هم بالاتر است: چون جيگر من توشه!
به شب نميکشد که حس ميکنم در مورد چيز وحشتناکي بهام دروغ گفته. هي توي ذهنم ميگردم و ميبينم، هر وقت با هم حرف زدهايم، يا توي اداره بوده، يا توي خيابان. واقعيت ِ مجهولي به نام «خانه» هي توي سرم پتک ميکوبد: اگر اصلاً جدا نشده باشد چه؟
دارم زندگي کس ديگري را به هم ميريزم؟
آخر ِ هفتهها را گفته با پسرش ميگذراند. خيال ندارم امروز يا فردا مزاحماش بشوم براي گفتن اين حرفها.
يک کمي ترسيدهام و يک کمي نگرانام و يک کمي هم خندهام گرفته.
خندهدار نيست؟
بهاش ميگويم: هواي اينجا خيلي عاليه.
ميگويد: هواي تهران هم خيلي خوبه، بهاري شده.
با لجبازي و خنده، ميگويم: هواي اهواز بهتره.
ميگويد: معلومه که هواي اونجا بهتره.
ميپرسم: چرا؟ و جوابي ميشنوم که از حداکثر توقعات و انتظارات من هم بالاتر است: چون جيگر من توشه!
به شب نميکشد که حس ميکنم در مورد چيز وحشتناکي بهام دروغ گفته. هي توي ذهنم ميگردم و ميبينم، هر وقت با هم حرف زدهايم، يا توي اداره بوده، يا توي خيابان. واقعيت ِ مجهولي به نام «خانه» هي توي سرم پتک ميکوبد: اگر اصلاً جدا نشده باشد چه؟
دارم زندگي کس ديگري را به هم ميريزم؟
آخر ِ هفتهها را گفته با پسرش ميگذراند. خيال ندارم امروز يا فردا مزاحماش بشوم براي گفتن اين حرفها.
يک کمي ترسيدهام و يک کمي نگرانام و يک کمي هم خندهام گرفته.
خندهدار نيست؟
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire