زهرا به اين عکس ميگويد: Italia, my ass. البته عکس را نديده. من خيال داشتم از چهارتا تيم ِ منتخب، چيزکي بنويسم و مصورش کنم، که بعد پشيمان شدم. اين عکسها مال ِ آن وقت است.
اينجا توي شرکت
براي نميدونم چي
يه سيم دراز
از آشپزخونه
به بالاي ميز آقا محمود (!) کشيدهن
رخت شستين، بيارين پهن کنيم.
پسره امروز امتحان دارد. ديروز براي همين نيامد شرکت. عصر رسيدم خانه، درس هيچي نخوانده بود، ناهار درست و حسابي هم نخورده بود. هنوز ظرفهاي شام ِ ديشب وسط ِ اتاق بود. رفتم توي آشپزخانه که چيزي درست کنم و بلکه همتام بيايد آن يک عالمه ظرف را هم آب بکشم. ظرفها را شستم و غذا هم رو به راه بود. پسره نشسته بود با دوستاش تلفني حرف ميزد: "آره اين مرتيکه عوض ِ شبکه، مخابرات درس داده ... من وقتي رئيس جمهور شدم، همهي استادها رو جمع ميکنم توي يه اتاق، يه امتحان ازشون ميگيرم .. همونجا تصحيح ميکنم .. هر کي رد شد، ميدم اعدامش کنن." آه کشيدم. رفتم ظرفهاي شام ديشب را از وسط ِ اتاق جمع کنم، يکهو نفسام را حبس کردم توي سينه .. پسره گفت: "يه لحظه گوشي .. " برگشت به من که مات مانده بودم گفت: "ديشب حواسم نبود، پام خورد بهاش، شکست. بعد ميروم برات يکي ديگر ميخرم."
توي دلام يک فاک حوالهاش کردم، رفتم توي آشپزخانه.
دستهي ماگ ِ نازنينم را با لگد زده شکسته!
پ.ن: کسي بردارد به خاطر اين نوشته، ليوان براي من بياورد، همانجا توي سرش خورد ميکنم!
اين پسره؟ کريس رونالدو است. گذاشتهام ملت يک کمي حرص بخورند!
يک سوال هم از حضور ِ خودشان داشتهام! با توجه به اين که دوستان تحت تاثير پوست برنزه و تر و تميز (!) جنابعالي هستند، و دليل برنزگي که مشخص شد، اما ميشود بفرماييد کجا اپيلاسيون کردهايد؟!
اما ماجراي ارگ ِ حسنآقا که –واقعاً حيف- وقت ِ اتفاق افتادناش من يک کمي ناراحت بودم، نشد همان وقت بخنديم.
چند وقت پيش، به خواهره گفته بودم عکس جوجههاش را برام بفرستد. (کوچولوئه چهارماهه است، من دو سه ماهي ميشود که نديدهاماش و کلي تعريف ِ بامزگي و خندههاش را ميکنند) آره، قرار بود من براش ميل بزنم که آدرسش را بفهمد. ديشب مامان به من ميگويد: خيال نکن من نميدانم ها! پاپي ميشوم که چه؟ ميفرمايند: ميل زدهاي براي خواهره که ارگ حسن نيست و فلان! من کفري شده بودم، بعد رفتم توي ميل باکس ِ خواهره را نگاه کردم، ديدم ايميل ِ من Unread مانده آنجا. اين که روي چه حسابي آن، اين حرف را زده، خدا ميداند، اما حالا سوال اين است که: چه کسي ارگ حسن را جابهجا کرد؟!
هان، راستي! اين عکسهاي بالا، پرتقال که هيچي، بين آن سهتاي ديگر، خدايي ايتاليا قهرمان بشود، بهتر نيست؟!؟
1 commentaire:
salam hedi jonam.....
bad az 1 hafte omadam....ghat zade bodam dige... hala velesh
bahat mavafegham shadidan....
italia ba on dame ass raftanesh ke koli khandidam aval beshe ye eyval dare valla.......
vase on khord shodane daste ham....
eibi nadare ...... pish miad dige na?????
Enregistrer un commentaire