lundi, juillet 24, 2006

تو زندگي‌ام دوبار تب‌خال زده‌ام.

اولين‌بار، آخرهاي زمستان ِ سال ِ پيش بود. قراري داشتم با دوستي که سفر آمده بود و بار اولي بود که مي‌ديدمش. يکي دو شب مانده به قرار، سبز شد گوشه‌ي لب‌ام. کوچک بود و دوست‌ام کلي به‌ام دلداري داد که زياد پيدا نيست و نبايد نگران باشم.

دومي را ديروز عصر که برگشتم خانه، محض ِ سوزش ِ روي لب‌هام پيدا کردم. کوچک بود و زياد به چشم نمي‌آمد. به روي خودم نياوردم. صبح که بيدار شدم، ديدم بزرگ شده، مي‌سوزد و گوشه‌ي لبم را زشت کرده.

عدل همين امروز که جشن تولدش است و لابد نمي‌توانم بعد ِ فوت کردن ِ شمع‌هاش، ببوسم‌اش.


پ.ن: فراموش‌ام کرده‌اي، نه؟

16 commentaires:

راننده ترن a dit…

چه بدشانسی تو دختر
تولد بدون ماچ هم خوبه، سخت نگیر، وقت دیگه جبران می کنی ایشالا

Donya a dit…

از این به بعد یادت باشه به محض اینکه احساس سوزش کردی و همون تب خال کوچولو سر در آورد یخ بذاری روش تا بزرگتر نشه.. در بیشتر مواقع جواب می ده و دیگه بزرگتر نمی شه

Anonyme a dit…

احتمالا خواست ِ خدا بوده:)) ها ها ها!!

Anonyme a dit…

kho0ob gagol ba on taraf boosesh kon indafe lab nagir :D ...
vali kochike :D deldari bedam :D

. a dit…

نه والا :)

Anonyme a dit…

سلام دوست گرامي . وبلاگ زيبايي داريد . به روز شديد منو هم بيخبر نگذاريد . منتظر حضور سبزتان هستم . راستي منو لينكيدي منم مي لينكمت . پي نوشت . خودت بي زحمت عكس يه دونه قلب رو تجسم كنيد . قلب رو كشيدم سيستم كامنتت از پس پابليشش بر نيامد

Anonyme a dit…

نظر جواد رو حال كردي ؟نميشه كه هميشه نظر مشعشع و عالمانه بدم . راستي ميبينم بار عام دادي . ارواح عمت مثلا قرار بود اينجا وبلاگ خصوصيت باشه ؟ منم گفتم تابلوت نكنم لينك بهت نميدادم . حالا بهت لينك ميدم تا چشمت درآد . راستي از اونجا كه خودم بزرگت كردم .مطمئنم حالا كه اينجا رو تابلو كردي يه جا ديگه داري قايمكي مينويسي. با زبون خوش آدرسش رو ميدي يا التماست كنم ؟ آفرين . بارك الله ناز بشي .
تب خال هم نشانه سالم بودن سيستم ايمني بدنه .

Anonyme a dit…

hide it with some make up.does it work?

Anonyme a dit…

تبخال میزنه!کاریش نمیتونی بکنی

Anonyme a dit…

سلام
ببین هدیه خانوم هر وقت حس کردی داری تب خال می زنی زود کرم آسیکلوویر بمال روش.سه چهر بار در روز

Anonyme a dit…

اهم...منم نظر این زوربا رو دارم.
اینجا خیلی یواشکی بود، نکنه یه یواشکیه دیگه هست الان؟ ;) (یه "اصن به من چه" ی من رو فرض کن)
من دلم برا اون سبز هدیه این نو ور تنگ شده، خیلی تابستونی بود!!

Anonyme a dit…

من که مي گم با محتوياتِ اون شيشه، تا فردا خوبِ خوب مي شي :)

صورتکِ خیالی a dit…

هیچی مثه تبخال بد موقع ظاهر نمیشه من تن تن میزنم و حالم ازش بهم میخوره
دارم هر وقت کارم داشتی ریموند کارور رو میخونم پدرسگ کلی داستان مزخرف داره آخرش از دست اینا محجبور میشم خودم بنویسم!

Anonyme a dit…

انقدر لباتو غنچه کن تا بتونی راحت و ملس ببوسیش!
هدیه جان منکه فراموشت نکردم بقیه رو نمیدونم.قدم نورسیده پیشاپیش مبارک:)

نرگس

Anonyme a dit…

gahi vasate zendegi ye tabkhalhaye bozorge cherki mizane ke az ayene ham bayad farar koni.in ke chizi nist!

Anonyme a dit…

che bad shansi! amma eb nadare! to much kon! chi kar dari be in harfa!:D