... دوباره مجلس آرام گرفت. داييجانناپلئون به رفع و رجوع پرداخت:
- بايد ببخشيد خانم، اين زن که ملاحظه فرموديد عقل درستي ندارد. هميشه مزاحم است.
اسدااله ميرزا هم دنبال آن را گرفت:
- پيردختر مانده... بخارات پايين زده بالا، عقلش را خراب کرده است.
مادر آسپيران با ملايمت گفت:
- عيبي نداره آقا، از اين خل ديوانهها توي همهي خانوادهها هست.
بعد نگاه خريداري خود را به دوستعليخان دوخت و ادامه داد:
- توي صدتا گل، يکدانه خار عيبي ندارد.
داييجانناپلئون، ص 315
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire