امشبه بامزه بود. اول هي ديسي ميشد که يه جور بي خداحافظي مردنه، بعد يک سر کشيد تا خود ِ صبح با نرگس.
سر ِ شب مرجانو کشف ميکنم بعد از يه عالمه. قرار ميذاريم يه شب ِ ديروقت تا خود صبح خيابونگردي کنيم. –ارواح عمهمان- ميگه: آآآآآآخ اگه ميشد، هديه نميدونم چه فکري ميکني...
مرجان (2006/03/15 01:43:29 ق.ظ): ولي من يکي از بزرگترين آرزوهام..
مرجان (2006/03/15 01:43:43 ق.ظ): يعني يه جورايي
مرجان (2006/03/15 01:43:55 ق.ظ): wildest dream
هديه (2006/03/15 01:44:06 ق.ظ): چيه؟
مرجان (2006/03/15 01:44:13 ق.ظ): يه چيزي تو همين مايه هاس.
هديه (2006/03/15 01:44:14 ق.ظ): شبو با من باشي ؟!!!؟
مرجان (2006/03/15 01:44:52 ق.ظ): انکه بتونم يه بار،فقط يه بار وسط دل شب اونو ببينم
مرجان (2006/03/15 01:44:59 ق.ظ): نه
هديه (2006/03/15 01:45:10 ق.ظ): اونو
مرجان (2006/03/15 01:45:12 ق.ظ): تو "فردش"يه کم تجديد نظر کن!
هديه (2006/03/15 01:45:26 ق.ظ): من کلي خيالات ســکسي بهم دست داد، همهاش پريد !!!
با نرگس قرار ميذاريم فردا بريم ولگردي دوباره. من هنوز اون پول عظيمي رو که قراره به عنوان حقوق و عيدي و پاداش بهم بدن، دريافت نکردهام. توي کيفم دو سه تومن بيشتر ندارم. برم بانک لطفاً !
پارسيان ساعت سهي امروز، کرکرههاشم کشيده بود. يعني چي؟
خميازه ..
برم حمام لطفا
به قول سارا: دستاش درد نکند.
خيلي مفهومه، نه؟
بعد همهاش من و مامانه کلاهمون ميره توي هم
اون لهجه رو هم نميخواد درستش کني
خوشم ميادا. بهاش ميگم: توي خونه هم همينجوريه خواهر، دست بزن هم داره، ميگه: اوا.
- چيکار ميخوام بکنم؟
- به تو چه.
- يعني ديده؟
- به درک اصلاً
چي بنويسم خب
حرفي ندارم.
سر ِ شب مرجانو کشف ميکنم بعد از يه عالمه. قرار ميذاريم يه شب ِ ديروقت تا خود صبح خيابونگردي کنيم. –ارواح عمهمان- ميگه: آآآآآآخ اگه ميشد، هديه نميدونم چه فکري ميکني...
مرجان (2006/03/15 01:43:29 ق.ظ): ولي من يکي از بزرگترين آرزوهام..
مرجان (2006/03/15 01:43:43 ق.ظ): يعني يه جورايي
مرجان (2006/03/15 01:43:55 ق.ظ): wildest dream
هديه (2006/03/15 01:44:06 ق.ظ): چيه؟
مرجان (2006/03/15 01:44:13 ق.ظ): يه چيزي تو همين مايه هاس.
هديه (2006/03/15 01:44:14 ق.ظ): شبو با من باشي ؟!!!؟
مرجان (2006/03/15 01:44:52 ق.ظ): انکه بتونم يه بار،فقط يه بار وسط دل شب اونو ببينم
مرجان (2006/03/15 01:44:59 ق.ظ): نه
هديه (2006/03/15 01:45:10 ق.ظ): اونو
مرجان (2006/03/15 01:45:12 ق.ظ): تو "فردش"يه کم تجديد نظر کن!
هديه (2006/03/15 01:45:26 ق.ظ): من کلي خيالات ســکسي بهم دست داد، همهاش پريد !!!
با نرگس قرار ميذاريم فردا بريم ولگردي دوباره. من هنوز اون پول عظيمي رو که قراره به عنوان حقوق و عيدي و پاداش بهم بدن، دريافت نکردهام. توي کيفم دو سه تومن بيشتر ندارم. برم بانک لطفاً !
پارسيان ساعت سهي امروز، کرکرههاشم کشيده بود. يعني چي؟
خميازه ..
برم حمام لطفا
به قول سارا: دستاش درد نکند.
خيلي مفهومه، نه؟
بعد همهاش من و مامانه کلاهمون ميره توي هم
اون لهجه رو هم نميخواد درستش کني
خوشم ميادا. بهاش ميگم: توي خونه هم همينجوريه خواهر، دست بزن هم داره، ميگه: اوا.
- چيکار ميخوام بکنم؟
- به تو چه.
- يعني ديده؟
- به درک اصلاً
چي بنويسم خب
حرفي ندارم.
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire