vendredi, mars 31, 2006


دراز کشيده بوديم پاي سفره‌ي نيم‌خورده‌ي نهار
ساکت بوديم
کمي شبيه قديم‌ترها
حالا، من هم ساکت بودم
يک‌هو
گفت باردار شده بودم
زل زدم به‌اش
پرسيدم: چي؟
دوباره گفت
ماتم برده بود
دستم را دراز کردم طرف‌اش
پرسيدم: بعد چه کار کردي؟
صورتش را برگرداند
خنديد: چه کار مي‌کنند؟
دستم را آرام کشيدم عقب
***
نشسته بوديم
فيلم نگاه مي‌کرديم
Some Like it Hot
فکر مي‌کردم
به اين که طفلک ِ من، تمام ِ اين مدت چه تنها بوده
***
گفتم:
گور مرگت دفعه‌ي ديگر به من خبر بده که خودت تنها نروي پي دکتر
خنديد: دفعه‌ي ديگر؟
جزوه‌هاي تنظيم‌ام را پهن کردم وسط اتاق
خنديديم
***
مست بود
سه بار به‌ام گفت دوستم دارد

Aucun commentaire: