vendredi, mars 31, 2006


You have pride in yourself and pride in your country. You believe that history and culture is an important factor to the future of your country, and that traditions and values should be upheld. You love your scones and tea, and reading soppy romance novels. The UK is where you should be...

خنده‌ام مي‌گيره. خميازه مي‌کشم: واجب شد برم خارج.
«و حتي يک کلمه هم نگفت» ِ هاينزيش بل، کتاب خوبي بود. با چشم ِ بسته هم آدم مي‌توانست لحن ِ دردناک ِ بل را بشناسد.
8 Femmes فيلم جالبي بود، بامزه هم بود و يک همچنين فيلمي نبايد بامزه باشد، مزه‌ش را کم مي‌کند، اما فيلم خوبي بود.
اين يک اعتراف صادقانه است: من بايد سيگار بکشم.
ب ا ي د
من شاکرم بابت دريغ کردن دست‌هات، که بزرگ‌ترين خوشبختي ِ من، نداشتن‌ات بود.
راستي
از اين فيلم Closer يه نتيجه گرفتم. وقتي يه چيزي over شده، ديگه over شده. هرچقدر تلاش کني که برگرده، ديگه برنمي‌گرده، تا وقتش برسه، يا ديگه خودت نخواي.
تعطيلات زيادي به‌ام ساخته
چهارکيلو چاق شده‌م.
عاشق مقوله‌اي به اسم تلفن همراه شده‌م.
با توجه به اين که فردا مهمون دارم،
بايد عرض کنم اعصاب ِ هيچ موجود ِ فيزيکي رو ندارم.
نه، که چي؟
حالا همه‌ي اين‌ها براي چيست؟
کوچولو يرقان گرفته
بستري‌اش کرده‌اند.
اين يرقان هم دارد مي‌شود اپيدمي توي خانواده
همه‌مان را هم متخصص کرده
با جديت مي‌نشينيم غلظت بيلوروبين را بررسي مي‌کنيم که چهارده و نيم براي بچه‌ي سه روزه زياد است
اشک‌هاي هلن را هم ديده‌ام
يادم رفته بود بچه‌ي سه روزه چقدر کوچک است،
ناخن‌هاش چقدر ظريف‌اند و انگشت‌هاش چقدر شکننده
و با چه تمناي غريبي دهانش را باز مي‌کند
هاه
عين جوجه‌هاي تازه از تخم درآمده که خيلي گرسنه‌شان باشد.
تازگي‌ها از تماس‌هاي تلفني هم بيزار شده‌ام.
روي تمامي ِ آدم‌هايي که «ديگران»اند.

Aucun commentaire: