lundi, mars 20, 2006

داشتم فکر مي‌کردم
به امسال
اشتباه‌هام
و اين که هر کدوم چه اثري روي من داشتن

راستي
دوتا گنج هم امسال پيدا کردم
زهرا و نرگس

الان،
خونه داره برق مي‌زنه،
يه ميز خوشگل با يه عالمه گل، واسه هفت‌‌سين آماده‌اس
اون تابلو خوشگله رو بالاخره زديم به ديوار،
همه‌چي کامله
فقط
من اينقدر خسته‌ام که دلم مي‌خواد بخوابم

لحظه‌هاي خوبي داشتيم
اين دو روز ِ آخر سر ِ کار
-روز ِ آخر، حاجي دموکرات شده بود و از من نظرم رو مي‌پرسيد-
اين روزها توي خونه
-همه‌ي کارهايي که بايد انجام مي‌شد-
نمي‌دونم
گيج‌ام الآن
به خودش هم گفتم
وقت ِ فکر کردن ندارم

Aucun commentaire: