dimanche, février 05, 2006

رايحه: چيزيه که مي‌تونه بيش از حد انتظار، آدم رو شکنجه بده.
نمي‌تونم بگم با لغت شکنجه موافقم، چيز بهتري پيدا نشد.

به جايي رسيده‌ام،
که بزرگ‌ترين دل‌خوشي ِ روزم
اين بود که گوش‌ ِ چپ‌ام رو بشورم.

فرمودند: چرا؟ لنگه‌اش پيدا نمي‌شه ها.
عرض کردم: بله، توي نامردي همتا ندارن.

اين که از اين ترجمه‌هه بدم مياد،
و به هر بهانه‌اي از زيرش درمي‌رم
همون‌طور که الان به بهانه‌ي نوشتن، گذاشتم‌اش کنار،
دقيقاً به اين دليله
که دو دليل داره:
دليل اول، دليل دوم
شفاف‌سازي خوبيه؟
!

راستي نه، سه‌تا دليل داره.
من اصولاً به نوشتن درايور علاقه‌اي ندارم،
ترجمه‌ي افتضاحي شده
استاد محترم فقط دو نمره براش منظور کرده.

الانه که
خرناس بکشم
بگم: معده‌ام درد مي‌کنه
!

آهان
خب
الان دارم آرشيو pulp-books رو ورق مي‌زنم دنبال ِ کتاب ِ خوب.
فردا هم اين ترجمه‌هه رو بايد تحويل بدم.
!

ضمناً
به علت گشادي ِ فراوان در برخي نواحي،
از دادن لينک صرف‌نظر شد.
!

Aucun commentaire: