samedi, février 04, 2006

آخ من خسته‌ام. از ترجمه‌ي اين مقاله‌هه واسه سيستم‌عامل، از اين همه اتفاق، از اين همه دودلي، از اين همه خلاء، خسته‌ام.
-عينهو بچه‌اي که توي کلاس منتظر زنگ تفريح باشه.-
حالا معده درد رو هم اضافه کن به اين همه

بعد مي‌دوني چيه؟
شديداً ياد توو ذوق خوردگي ِ خودم افتاده‌ام، بار اولي که ديدم‌اش.

آخ اين ترجمه‌هه چرا تموم نمي‌شه؟

لامصب دو سه روزه اعصاب من رو ريخته به هم، توي خونه همه هي پرس‌وجو مي‌کنن که چي شده و نکنه اتفاقي افتاده و اين خواهر ِ خداي ِ محترم هم امشب اومده، مي‌گه اگه مشکلي داري بگو، ما اگه کمک هم نتونيم بکنيم، لااقل درددل‌ات رو مي‌شنويم.
شديداً نزديک بود بزنم توي دهن‌اش.
يک کمي privacy لطفاً. من تازه دارم کيفور مي‌شم از اين ديوارهايي که دور خودم بالا کشيده‌ام، هر روز اصرار مي‌کنن بيا بيرون.
متشکرم، من همين طور هم خيلي خوش‌بخت‌ام و راضي.
تق .. (صداي بستن در بود مثلاً)

Aucun commentaire: